کتاب چرخ و فلک، اثر علیرضا رضوی؛ به سبک داستان و خاطره به روایت واقعی و طنز از زندگی یک نوجوان ایرانی به نام علیرضا، حول اتفاقات مدرسه و خانه میپردازد.
کتاب حاضر در عین بیان خاطرات زندگی و اتفاقات مدرسه! گاه توصیهها و تجربیات اخلاقی و کاربردی جالبی را نیز دربر دارد که نه تنها به درد کودکان و نوجوانان خوانندهی این کتاب میخورد، بلکه حتی برای بزرگ سالها نیز آموزنده است. خواندن این کتاب را برای نوجوانان، بزرگترها، معلمان و مسئولان مدارس توصیه میشود.
جهشی غیرمنتظره
تعطیلاتی که برای من اصلاً هم تعطیل نبودند.
تابستان آن سال وحشتناک گذشت. از کلاسهای تقویتی ریاضی که برای همه اجباری بود بگیر، تا ده جلسه صبح سر ساعت 8 در استخر حاضر بودن و ... تابستانم را زهر کردند.
از ماه خرداد که کلاسهای تقویتی مدرسه را پشت سر گذاشتیم چیزی نمیگویم، چون فقط تلف کردن وقت بودند.
از ماه تیر شروع کردم به رفتن به کلاس "شنا".
تا اولین جلسهی استخر (کلاس شنا) فکر میکردم که فقط من هستم که باید تابستان را به استخر بروم و آن جا بدون شک تنها خواهم ماند؛ اما نه، اصلاً هم آن طور نشد و فهمیدم عدهی زیادی از دوستهایم هم برای یادگیری شنا در تابستان آمدهاند.
این بار از هل دادن و آموزش وحشیانهی شنا خبری نبود و حق من بود بعد از این همه صبر برای این کلاس، چنین پاداشی بگیرم. در وسط تابستان قرار داشتیم و هوا گرم بود؛ بنابراین نمیتوان گفت که استخر کیف نداد. هرچند، صبحها هوا آن قدر هم گرم نمیشد.
ده جلسه خیلی زود گذشت و در جلسهی آخر هم یک امتحان از ما گرفتند که سر و تهاش معلوم نبود و من نفهمیدم دقیقاً از ما خواستند چه کاری را برای نمره انجام بدهیم! ولی خب، نمرهی قبولی را گرفتم و از این قضیه خوشحال بودم.
تا این جا میخواستم کلاس شنا تمام بشود و من یک نفسی تازه کنم؛ اما گویا داستان من قرار بود طور دیگری پیش برود. طبق خواستهی پدر و مادرم، من باید کلاس چهارم را در تابستان جهشی امتحان میدادم و به کلاس پنجم میرفتم. باید از آنها تشکر کنم که مرا به این کار مجبور کردند؛ چون اگر آن موقع سختی نمیکشیدم چنین تکامل چشمگیری نمییافتم.
نظر دیگران //= $contentName ?>
خوب...