روزی که شبیه هیچ روزی نیست، روایت تازه ای از شرح وقایع کربلا و روز عاشورا است و پرداختن به شخصیت و مقام حسین بی علی در زمان حیات خویش، و یاران ایشان که برای تشریح حیات او و آن روز تاریخی از نثری تازه و قلمی نو و طراحی و تصویر گری ِ بدیعی کمک گرفته شده است.راوی در کنار حسین(ع) و یارانش نظاره گر است و شرح می دهد. تکه هایی ا زاین کتاب را در ادامه میخوانید:
دیر رسیده ایم. این دشت کربلاست. ساعتی قبل اینجا پر از هیاهوی رزم و صدای چکاچک شمشیر بود.حالا زنده ای در این دشت نیست.چشمم را به هر طرف می دوانم. روبه رو، خورشیدی است در مغرب خون نشسته.روی زمین،نیزه افتاده و شمشیر و خیمه هایی سوخته. کنار آنها مردانی که غرق خون اند.پیکار تمام شده پیکاری نا برابر. قلیلی در برابر کثیر. قلیلی که از کثیر نترسید.جلوتر میرم. اینجا محل پیکار حسین است. و این حسین است . او را می شناسم.
.هنوز جنگ شروع نشده،شمر بن ذی الجوشن آمده پشت خیمه های حسین(ع) و داد و فریاد می کند، دوباره می گوید: " آقا اجازه بدهید یک تیر حرامش کنم، درست در تیر رس من است"
شمر بن ذی الجوشن فحاشی می کند...حسین (ع) می داند او کیست، خوب می داند او کیست، می داند او چه کرده است و چه خواهد کرد،می داند زدن یکی از فرماندهان لشکر مقابل،همان اول کار یعنی چه؟ امام همه ی این ها را می داند، اما او کسی است که می گوید: " من را گذاشته اند وسط دو راهی ِ شمشیر و ذلت.." او کسی ست که خودش به راه جنگ نیامده. هنوز منتظر اجازه است، چشم دوخته به لب های او...حسین (ع) می گوید" من نیستم آن که جنگ را آغاز می کند"
کنگره :
BP41/5/ر84 1390
شابک :
978-964-439-251-5