برگشت هیچوقت آسان نبوده. برگشت به گذشته، به تمام اتفاقاتی که افتاده و مثل زلزلهای آوارهایش تا هماکنون باقی مانده. تکههای پازل زمان را دستکاری میکنم. گذشته مرا فریب میدهد. عقب و جلو میشود. توالی اتفاقات دستکاری شدهاند. به پایان نمیشود فکر کرد وقتی برای هیچ شخصیتی، پایانی مشخص نیست؛ وقتی n حالت مختلف برای هرکدام میتواند اتفاق بیفتد.
وقتی تو فکر میکنی همهچیز 99/9 درصد درست است و فقط 0/1 درصد برای خطا، آن هم بهخاطر اصل نبودِ قطعیت هایزنبرگ کنار میگذاری. ناتوانی نویسنده، پرشهای شخصیتها... و بعد میبینی همان 0/1 درصد اتفاق افتاد. همهچیز خراب میشود و تو باید از نو بنویسی آدمها را، مکانها را ... همهچیز را...
کنگره :
PIR8076 /ر788ح2 1391
نظر دیگران //= $contentName ?>
امتیاز0...