در این کتاب نه خبری از اشباح ترسناک و دیو تک شاخ هست و نه اثری از جن و پری و اسب بالدار، ولی داستان «علو» و «داوود» شما را از خنده روده بر می کند. این دو نفر عاشق دوچرخه سواری هستند، همین طور عاشق ساندویچ. اما نه دوچرخه سواری بلدند، نه پولی برای خریدن ساندویچ دارند. زنگ تفریح که می شود، دزدکی دوچرخه ی «امیرو»، بچه شرّ کلاس را برمی دارند و می زنند به چاک، باید «ساندویچ برای حیدر نعمت زاده» را بخوانید تا ببینید که علو چه پدیده ای است. قطعا این کتاب همان قدر که نویسنده ی کتاب را خنداند، شما را هم می خنداند.