این دومین فیلمنامهای از چارلی کافمن است که بهشکل کتاب در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار میگیرد و گمان نمیکنم برای شروع بشود بیانی گویاتر از بیان کارگردان فیلم، میشل گُندری، یافت. پس خوشحالام که او مقدمهای بر کتابی بهنام فلاسفه دربارهی فیلم؛ درخشش ابدی ذهن بیآلایش نوشت، تا بتوان ازش در اینجا سود برد. و امیدوارم تا الان توانسته باشیم کمی حق مطلب را نسبت به آقای کافمن ادا کرده باشیم.
امیدوارم از خواندن فیلمنامهی پیش رو لذت ببرید.
چارلی زیباترین فیلمنامهای را نوشته که راههای شاعرانهی زیادی وجود دارد تا بتوان محو شدن خاطرات را درش نشان داد. مدام درگیر این بودم که راهی پیدا کنم تا بتوان از طریق سینمایی و با ایدههای تصویری بهحد نوشتهاش رسید. در ضمن چارلی از برف در صحنههای زیادی استفاده کرده بود که نمیشد ساختشان، پس مجبور شدیم بسیاری را حذف کنیم. خیلی اتفاقی سردترین زمستان بیستسال گذشته نیویورک به شهر آمد و رودخانه هادسون یخ زد. تقریباً در بسیاری از جاها مجبور به برفروبی شدیم تا بتوانیم فیلمبرداری کنیم.
در همین حین خاطرات جالب دیگری با بی. کی اتفاق افتاد. سرمای گزنده عمیقتر از هر آبوهوایی دیگری لحظات خوش را در ذهن حک میکند؛ همچون فرآیندی شیمیایی است. درست مثل آن دفعهای که رفته بودیم پیش فیلمبردار فیلم، ایلین، توی شمال شهری که برفی بود، یا مثل ...
کنگره :
PN1997 /د4 1388