مثل بیروت بود داستانی بلند در حیطه ادبیات جنگ و دفاع میباشد که توسط خانم زهرا اسعد بلند دوست نوشته شده و به وسیله انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است.
در کتاب مثل بیروت بود نویسنده سعی کرده در خلال موضوع اصلی داستان اشارهای به بعضی شبهات در مورد مدافعان حرم داشته باشد و اهمیت ایثار و فداکاری آنان بیان کند.
بوی رنگ تازهخشکشده بر دیوارهای منزل جدیدمان حالم را زیرورو میکرد. این خانۀ نقلی در طبقۀ چهارم آپارتمانی نهچندان نوساز حاصل سی سال زحمت پدر بود. حالا من، طاها، پدر و مادر هر کدام سهمی مستقل از سه اتاق خواب کوچکش داشتیم.
از حس غربتمان در آن محلۀ خلوت دلم میگرفت اما کامم به امامزادهای شیرین بود که در همسایگیمان قرار داشت؛ امامزادهای که نور سبز چراغهایش مهمان هر شب پنجرههای خانه بود.
برنامۀ یک روز در میانم زیارت امامزاده بود و دلخوشی شبانهامْ نوشیدن چای و تماشای شهر از پشت پنجرۀ دلباز چهاردیواریمان.
اواخر تابستان بود. آن عصر هم، مانند چند ماه گذشته، تکیهزده به دیوار امامزاده، دانه به دانه تسبیح میانداختم. غرق افکارم بودم که زمزمۀ دو زن توجهم را جلب کرد؛ حرفهایی تکراری از شوهر و داماد فلانی که پاسدار هستند و نانشان خفته در روغن؛ جملاتی احمقانه از دستمزد دویست میلیونی پسر حاجخانم بابت رفتن به سوریه و سرباز اسد شدن.
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب واقعا قشنگیه اما متوجه معنی اسم های عجیب غریب سرفصل ها نشدم...حتی مترجم هم معنیشونو نمیاورد......
لحظه به لحظه با خوندنش لذت بردم و برای لحظاتی از غوغا وهیاهوی اطرافم جدا و غرق در رویای کتابی بی مانند شدم...