نظر شما چیست؟

معرفی کتاب کاکا سیا کشتی نارسیسوس

کتاب کاکا‌سیاه کشتی نارسیسوس نوشته جوزف کنراد (۱۹۲۴-۱۸۵۷)، نویسنده انگلیسی است. کنراد در این رمان، جمعی از جاشویان و فرماندهانشان را در معرض شوم‌ترین پدیده دریایی، که توفانی طولانی و بسیار قدرتمند است، قرار می‌دهد و واکنش‌های آن‌ها را تحلیل می‌کند. شاید کمتر رمانی بشناسیم که در آن بخش قابل‌توجهی به حوادث طبیعی و واکنش‌های جسورانه و قهرمانانه شخصیت‌ها اختصاص یافته است.

 این رمان را نمی‌توان در دسته رمان‌های حادثه‌ای برشمرد با اینکه بر بستر حادثه توفان نوشته شده است، اما نویسنده از توفان به عنوان پیش‌زمینه‌ای برای درک شخصیت انسان و تحلیل مضامین اخلاقی بهره گرفته است، حتی می‌توان گفت خود توفان نیز در این رمان شخصیت‌پردازی شده و نقش محرکی را بازی می‌کند تا مردان روی کشتی درونی‌ترین احساساتشان را بیان کنند.

درباره نویسنده کتاب کاکا سیا کشتی نارسیسوس

جوزف کنراد در سال 1857 میلادی در بردیچف، بخشی از امپراطوری روسیه و اوکراین امروزی متولد شد. آموزش کنراد را پدرش که فردی فرهیخته، دانش‌آموخته و دانا بود، شخصا بر عهده گرفت. او کنراد را با ادبیات لهستانی، انگلیسی و فرانسوی آشنا ساخت. مادر و پدر کنراد، به ترتیب در سال‌های 1865 و 1869 میلادی، زمانی که کنراد کودکی بیش نبود، بر اثر بیماری سل درگذشتند.

 پس از آن، عموی کنراد سرپرستی او را بر عهده گرفت. عموی کنراد که از بنیه ضعیف وی و عملکرد نامطلوبش در مدرسه به ستوه آمده بود، او را در شانزده‌سالگی برای کارآموزی در دریانوردی به مارسی فرانسه فرستاد. کنراد از آن پس سال‌های طولانی در دریا مشغول به کار بود. رمان‌ها و داستان‌های او که بسیاری در دریا واقع شده‌اند، نتیجه تجارب شخصی بسیار کنراد در دریا هستند

گزیده کتاب کاکا سیا کشتی نارسیسوس

آقای بیکر، معاون ناخدای کشتی نارسیسوس، با گامی بلند از کابین روشنش به تاریکی عرشه پاشنه پا گذاشت. بالای سرش، بر لبه عرشه بالایی، کشیک شب دو بار زنگ را به صدا درآورد. ساعت نه بود. آقای بیکر خطاب به مرد بالای سرش گفت: "همه خدمه روی عرشه هستن، نولز؟"

مرد لنگلنگان از نردبان پایین آمد و متفکرانه گفت: "به نظرم بله قربان. قدیمی‌ها همه اینجا هستن و مردای جدید زیادی هم اومدن... همه آن‌ها باید اینجا باشن." آقای بیکر در ادامه حرفش گفت: "به سرملوان بگو همه خدمه رو بفرسته روی پاشنه کشتی؛ و به یکی از پسرها بگو یه چراغ خوب بیاره اینجا. می‌خوام از صف خدمه بازدید کنم."» داستان از جایی آغاز می‌شود که کارکنان کشتی نارسیسوس، از قدیمی‌ها گرفته تا کارکنان تازه‌ وارد، سوار بر کشتی می‌شوند تا سفری طولانی را آغاز کنند.

راوی این داستان، یکی از اشخاص سوار بر کشتی نارسیسوس است. دریانوردان تازه وارد که شامل کارکنان جز و جاشویان نیز هستند، سوار بر کشتی می‌شوند و خود را در فضایی غریب می‌یابند. کشتی‌ای که افراد پیش از آن‌ها، «فکسنی» می‌خوانندش:

«در خوابگاه خدمه، تازه واردها با قامت‌های راست، در حال نوسان و جنبش بر روی عرشه، در میان جعبه‌های طناب پیچشده و بقچه‌های رخت خواب، با ملوان‌های قدیمی که روی دو ردیف تخت خواب دیواری، بالای سر همدیگر نشسته و با حالتی انتقاد آمیز و در عین حال دوستانه به همکاران آینده شان خیره شده بودند، دوست می‌شدند. فتیله‌های دو چراغ خوابگاه که تا آخر بالا کشیده شده بودند، نوری تند و خیره کننده داشتند؛ کلاه‌های لبه گرد و مخصوص ساحل ملوان‌ها در میان زنجیرهای لنگر قل می‌خوردند؛ یقه‌های سفید و باز ملوان‌ها از دو سوی چهره‌های قرمزشان بیرون زده بود؛ بازوهای درشت در آستین‌های سفید به ایما و اشاره در حرکت بودند؛ در پس توفش خنده‌های ناگهانی و صداهای خشن و دو رگه، جریان یکدست غرولندها قطع نمی‌شد. "بیا پسر جان، این تخت مال تو!... اون کار و نکن!... آخرین کشتی‌ای که روش کار کردی چی بود؟... جزو خدمه اش بودم... سه سال پیش، در تنگه پوژه... این کابین نشتی داره، حواستون باشه!... بیاین؛ بذارین یه تکون به اون صندوق بدیم! شما بچه اعیونای ساحل‌نشین با خودتون بطری نوشیدنی نیاوردین؟... یه کم توتون به ما بدین... روی اون کشتی کار کردم؛ ناخداش با الکل خودشو خفه کرد و کشت... از اون پسر ژیگولوها بود!... عاشق اون محلولش بود، واقعا!... نه!... تو یه صف، بچه‌ها! حواستون باشه، اومدین رو عرشه یه کشتی فکسنی که توش دمار از روزگار ملوانا درمی‌آرن.

صفحات کتاب :
200
کنگره :
PZ3‏‫‭/ک8525ک2 1395‬
دیویی :
823/912
کتابشناسی ملی :
4629536
شابک :
978-600-278-011-9‬
سال نشر :
1395

کتاب های مشابه کاکا سیا کشتی نارسیسوس