رمان داعشی خاطرخواه، به روایت ماجرای دخترانی میپردازد که با سرخوردگی از ظلم و بیداد جامعهی خود، در دام اندیشههای مسموم داعش گرفتار میشوند و زمانی به حقیقت ماجرا پی میبرند که دیگر دیر شده است و خود را در بند کسانی میبینند که هیچ بویی از انسانیت نبردهاند و هر یک دچار سرنوشتی خواندنی و عبرتآموز میشوند.
رمان داعشی خاطر خواه، جنایتهای آشکار داعش را در سایهی داستانی عاشقانه روایت میکند و برخی مسائل جامعه را از نگاه زنی مطلقه به چالش میکشد. داعشی خاطرخواه روایت ظلم و ستم در برخی از کشورهای عربی است، بیدادی که موجب شده جوانانشان در جهنم داعش گرفتار شوند.
هاجر عبدالصمد، نویسندهی مصری متولد 1989 فارغالتحصیل دانشکدهی حسابداری از دانشگاه المنصوره، چند سالی است که در عرصهی نویسندگی قلم میزند. داعشی خاطرخواه (حبیبی داعشی) نخستین رمان اوست. قبل از نگارش این رمان، دو داستان کوتاه به نامهای پیراهن بلند سفید (فستان الابیض) و مرد غریبه (الرجل الغریب) در کتاب الوان، ویژهی داستانهای کوتاه عرب، در سال 2015 از ایشان چاپ شده است.
لیلی وحشتزده با چشمان پر از اشک نگاه کرد و التماس کرد که امسلمان دخترش را نکشد، اما صدای شلیک گلولهای همهچیز را تمام کرد. امسلمان پس از آنکه محمود با اسلحهی یکی از نیروهای محمد به پای او شلیک کرد، به زمین افتاد و لیلی به سرعت به سمت ملک رفت و او را که وحشت کرده بود، در آغوش گرفت. محمد از مردانش خواست مَها را به بیمارستان ببرند تا گلوله را از پایش بیرون آورند، البته با در نظر گرفتن تدابیر شدید امنیتی. محمود به محمد نگاه کرد و گفت: «عذر میخواهم که این کار را با آن زن دیوانه کردم، ممکن بود به ملک آسیبی بزند.»
نظر دیگران //= $contentName ?>
اینکه یک خارجی درباره جنایات داعش رمان نوشته خیلی جذابه کشش داستان هم خوبه درکل زوایای جدیدی از جنایات این غده...
یکی از ضعیف ترین رمانهایی که خواندم! انگار داستان اینترنتی میخونی...