کتاب آلما نوشته مهرانگیز داور پناه بافتی توسط انتشارات متخصصان منتشر شده است.
مش مجید مردی بود با قدی متوسط و چشمانی روشن اما پوست صورتش درگذر ایام چنان سوخته بود که دیگر اثری از جوانی در چهره اش نمایان نبود. موهایش ریخته بود و همون نیمه کاکلی هم که داشت با حنا و خضاب رنگش می کرد چون همه اش سفید شده بودیک کلاه دوره گرد همیشه روی سرش بود با کار روی زمین هایی که از اجدادش به او رسیده بود و تعدادی گوسفند روزگار می گذراند و شکر خدا را می گفت. فاطمه شریک زندگی اش از روزی که وارد زندگی او شده بودهم سفر او در خوشی ها و ناخوشی ها بود. سال ها از زندگی مشترک آن ها می گذشت. در این سال ها...