کتاب چشم هایتان آشناست pdf
معرفی کتاب چشم هایتان آشناست
کتاب چشم هایتان آشناست داستانی از حسین دهلوی است که توسط انتشارات صریر منتشر شده است.
اتفاقات این داستان، شاید در دنیای حقیقی عینا اتفاق نیفتاده باشد، اما آن چنان هم دور از واقعیت و حقیقت نیست. شکنجه هایی که در این روایت بر سر اسراء آمده است، الهام گرفته از تصاویری حقیقی ست که در دنیای مجازی ثبت شده و آن قدر عجیب و بیرحمانه‌ست، که خواننده حق دارد آن را زاده ی تخیل نویسنده بپندارد. اسامی اشخاص و اماکن در این روایت، اگرچه حقیقت بیرونی دارند، اما ارتباطشان با داستان، چندان بر پایه ی واقعیت نیست. هدف، تنها نمایش گوشه ای از مظلومیت ایثارگران عرصه ی دفاع از حرم، و رنج هایی است که اسرای جنگ متحمل شده اند.
گزیده کتاب چشم هایتان آشناست
دهنم مزه‌ی تلخی می دهد. نور سفید از بین پلک هایم سر می‌خورد و مثل تیر به مردمک هایم فرو می رود. چشمانم اذیت می شوند، اما سعی میکنم باز نگه‌شان دارم. نای تکان خوردن ندارم؛ چشم می چرخانم. یکی دوبار پلک میزنم، سعی می کنم مشاعرم را کنترل کنم. کجا هستم؟ انگار گردنم در اختیار خودم نیست. چشمم را به چپ و راست می غلتانم. دو تخت خالی!
سرم گیج است. روبه رویم را نگاه می کنم. پایم را آویزان کرده اند و میان تخت و هوا معلق است. پنجه ام کبود شده. چرا؟ پلک می زنم مگر چیزی به خاطر بیاورم، اما خبری از هجوم خاطرات نیست. گوش هایم سوت می کشند. دوست دارم محکم سرم را تکان بدهم تا صدای سوت ساکت شود، اما بی فایده ست. چیزی دور گردنم بسته شده.
اسمی مدام در سرم می چرخد و موج می زند.
«محسن»
از به خاطر نیاوردنش کلافه ام. . .
کلمات را در ذهنم مزه مزه می کنم: «محسن. . . محسن. . . »
سردرد بدی دارم. ذهنم شده دالانی خالی و بدون نور. شاید اگر چشمانم را ببندم همه چیز درست شود. انگار صد سال است نخوابیده ام. . . خسته ام.
