کتاب خاتون و قوماندان

روایت زندگی ام البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی

امتیاز
5 / 3.9
خرید صوتی
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 56,200
خرید الکترونیکی (EPUB)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 60,000
خرید چاپی
125,000
22%
ت 97,500

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

کتاب خاتون و قوماندان روایت زندگی ام البنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون است. نویسنده این کتاب مریم قربانزاده می باشد و توسط نشر ستاره ها و مشارکت مرکز رسانه ای فاطمیون و دفتر حفظ آثار و نشر ارزش های مشارکت زنان در دفاع مقدس خراسان رضوی منتشر و روانه بازار کتاب شده است.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب خاتون و قوماندان

بسمه تعالی

ـ سلام خدا بر شهید عزیز علیرضا توسلی، مجاهد مخلص فداکار و بر همسر پرگذشت و صبور و فرزانه‌ی او خانم ام البنین. 
حوادث مربوط به مهاجران افغان را که در این کتاب آمده است از هیچ منبع دیگری که به این اندازه بتوان به آن اطمینان داشت دریافت نکرده‌ام. برخی از آنها جدا تاثرانگیز است، ولی از سوی دیگر، حرکت جهادی فاطمیون افتخاری برای آن‌ها و همه‌ی افغان‌ها است.
دی ۱۴۰۱
ـ نوشته‌ی صفحه‌ی مقابل بسیار زیبا و اثرگذار است.

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب خاتون و قوماندان

کتاب صوتی خاتون و قوماندان

نسخه صوتی این کتاب با گویندگی خانم زینب بیات در فراکتاب منتشر شده است و در نرم افزار قابل دانلود و یا شنیدن به صورت آنلاین است.

نوشته مورد اشاره رهبری در کتاب خاتون و قوماندان

بسم رب الشهدا

بعد از تو خیلی‌ها آمدند و رفتند تا کتاب زندگی تو را بنویسند ... نشد ... نتوانستند ... آرزویم این بود قبل از آنکه قصه زندگی‌مان از زبان من روایت شود داستان قهرمانی تو روایت می‌شد. شرمنده‌ام علیرضا نشد.
این کتاب، حاصل ساعت‌ها گفت‌و‌گو و نشست و برخاست من با دوست خوبم نویسنده توانمند خانم مریم قربانزاده است و امیدوارم افتخاری برای آیندگان و برگ زرینی از غیرت و شجاعت فاطمیون در تاریخ پر فراز و نشیب شیعیان باشد.
خیلی چیزها را نگفتم ... نه در حوصله خواننده بود و نه در توان من. از ما بپذیر ...
سال‌های بعد از تو سخت می‌گذرد و همه دل‌خوشی من سه یادگاری است که برایم به امانت گذاشتی. همراهمان باش.
صبح پیروزی نزدیک است و آخرین جنگ دنیا را مهدی موعود(عج) تمام خواهد کرد. به امید دیدار دوباره تو علم انتظار را بالا گرفته‌ایم.
دعایمان کن ... ابوحامدم.
پنج سال بعد از تو
9/12/98
ام البنین حسینی

درباره کتاب خاتون قوماندان

معنی قوماندان در زبان فارسی دری و به لهجه‌ی افغانستانی به معنای فرمانده است و معنی خاتون عنوانی است که ابو حامد _لقب شهید علیرضا توسلی_ همسر خود را با آن خطاب قرار می‌‌دهد. «ام البنین حسینی» همسر شهید، در یادداشتی در ابتدای کتاب خاتون و قوماندان آورده است: این کتاب، حاصل ساعت ها گفت وگو و نشست و برخاست من با دوست خوبم نویسنده توانمند خانم مریم قربان زاده است و امیدوارم افتخاری برای آیندگان و برگ زرینی از غیرت و شجاعت فاطمیون در تاریخ پر فراز و نشیب شیعیان باشد.

این کتاب با قلم گیرا و دلنشین و همچنین سادگی روایت خاطرات، می تواند تغییری اساسی در دیدگاه و نگرش خصوصا ما ایرانی ها به برادران و خوهران افغانی که سالهاست در کنار ما زندگی می کنند و بعضا زندگی سختی هم دارند، ایجاد کند وآنها را به معنای واقعی انسان بودن ببینیم و بشناسیم، نه مردمانی از کشور جنگ زده و ... که به کشور ما پناه آورده اند و جایی از ما را تنگ کرده اند.

معرفی کتاب خاتون و قوماندان

کتاب خاتون و قوماندان در 2 بخش به نام های «ایران» و «سوریه» توسط «مریم قربان زاده» به رشته تحریر درآمده و توسط نشر «ستاره ها» و مشارکت مرکز رسانه ای فاطمیون و دفتر حفظ آثار و نشر ارزش های مشارکت زنان در دفاع مقدس خراسان رضوی در شمارگان یک هزار و 100 جلد در سال 1399 چاپ و منتشر شده است.

کتاب خاتون و قوماندان روایت زندگی ام البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی می باشد. «ام البنین حسینی» در یادداشتی در ابتدای کتاب خاتون و قوماندان آورده است: این کتاب، حاصل ساعت ها گفت وگو و نشست و برخاست من با دوست خوبم نویسنده توانمند خانم مریم قربان زاده است و امیدوارم افتخاری برای آیندگان و برگ زرینی از غیرت و شجاعت فاطمیون در تاریخ پر فراز و نشیب شیعیان باشد.

سال های بعد از تو سخت می­ گذرد و همه دل خوشی من سه یادگاری است که برایم به امانت گذاشتی، همراهمان باش. صبح پیروزی نزدیک است و آخرین جنگ دنیا را مهدی موعود (عج) تمام خواهد کرد. ما به امید دیدار دوباره تو علم انتظار را بالا گرفته ایم.

ویدئوی معرفی کتاب خاتون و قوماندان

بخشی از متن کتاب خاتون و قوماندان

اگر خانه بود، از پای کامپیوتر تکان نمی خورد. با دوستانش در کشورهای دیگر صحبت می کرد. جنگ سوریه سوژۀ صحبت هایشان بود. فهمیدم هوای جهاد به سرش خورده. اما کجا؟ سوریه؟ عجیب به نظرم می آمد. برای همین آن را از ذهنم پاک کردم.

یک شب، قبل از اینکه خوابش ببرد، گفت: «نمی پرسی چی خبر است؟ دارم چه کار می کنم؟»

- مثل همیشه مشغولی. حتماً یک حساب و کتابی داری.

دل دل می کرد چیزی بگوید. ساکت نشستم و منتظر ماندم تا حرفش را بزند.

- دعا کن. دارم پیگیری می کنم بروم سوریه. اندیشیدم حتماً هوای زیارت به سرش زده؛ اما سوریه که شلوغ شده. گفتم: «سوریه؟ چه خوب! من هم می آیم. تا حالا زیارت سوریه نرفتم». سری تکان داد و گفت: «نه! نمی شود.

جای زن ها نیست. فعلاً هماهنگی می کنیم با بچه ها. هنوز چیزی معلوم نیست؛ اما تکلیف است که بروم. بدون شرط و شروط. بدون توقع».فهمیدم سفر زیارتی نیست؛ اما خودم را نباختم. خیلی عادی سؤال کردم: «کیا هستند در سوریه؟ قرار است چه کار کنید؟»

  • قرار است با حزب الله لبنان ادغام شویم، با هماهنگی سپاه قدس ایران. نگفت به کسی نگویم، اما می دانستم نباید به کسی بگویم. برایم روشن شد که این تلفن ها و چت ها برای آمادگی جنگ و جهاد است. داشت یکی یکی هم رزمان گذشته را دور هم جمع می کرد. جمع  کردنشان کار دشواری بود. هر کدام به گوشه ای از ایران و جهان بودند.

نویسنده کتاب خاتون و قوماندان

مریم قربان زاده نویسنده کتاب خاتون و قوماندان متولد سال 1359 در شهر فردوس است. مریم قربان زاده دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور مشهد است. او هم اکنون ساکن مشهد است و با اینکه می‌گوید نویسندگی شغلش نیست، علاوه بر کتاب خاتون و قوماندان آثار موفقی هم چون دریادل و شهربانو را نیز در کارنامه خود دارد. تا کنون 12 کتاب از مریم قربان زاده در فراکتاب منتشر شده است.

خلاصه کتاب خاتون و قوماندان

معمولا اسم افغانستان و مردمان افغانی که در ایران به میان می آید، اولین چیزی که به ذهن خطور می کند، خرابی و جنگ و آوارگی است. بیایید یک‌بار به خودمان فرصت دهیم و در کنار تلخی‌ها و سیاهی‌ها از شیرینی‌ها و زیبایی‌های افغانستان هم بگوییم و بخوانیم، از طبیعت رنگارنگش، از نان خورش‌های ساده‌ اما خوشمزه‌اش، از بچه‌های بی‌غمش، از دخترکان محجوبش، از «خاتون»‌های مهربانش، از مردان دلاورش، از «قوماندان»‌های پر افتخارش. کتاب «خاتون و قوماندان» آغاز این راه است.

هر چه قدر هم که رفته باشیم؛ آغاز راه است. آغاز نگاه تازه و ناب و منصفانه. نگاهی از سر محبت و احساس دِین به دلاوری‌ها و رنج‌ها و زندگی یک خانواده مهاجر افغانستانی در خاک ایران... در خاک ایران نه؛ در این کره خاکی. شروع کتاب خاتون و قوماندان، در افغانستان است جایی که ام البنین حسینی در آنجا به دنیا آمده، در همان زمان طفیلی افغانستان دچار هرج و مرج و جنگ می شود و خانواده او برای حفظ جان به ایران پناه می آورند و در مشهد ساکن می شوند. دوران کودکی و نوجوانی اش در محله و مدرسه های گلشهر مشهد می گذرد، با کمترین امکانات، در خانه ای کوچک با چند برادر و خواهر و پدر بزرگ و مادربزرگ ها. پدر خانواده به کار بنایی مشغول بوده تا لقمه نانی درآورد و شکم اهل خانه را سیر کند ولی با وجود به اصطلاح افعانی بگیرهای سالهای 70 پدر خانه نشین می شود و زن ها نان آور می شوند.

از خانه هایی می گوید که به یک آن خالی از سکنه و وسایل می شد و اهالی آن را راهی مرزها می کردند بدون آنکه پرسیده شود آیا اهالی خانه همه هستند یا نه؟ چه بچه هایی که از مدرسه می آمدند و کسی در خانه نبود تا در را برایشان باز کند. چه پدر هایی و مادرهایی که می آمدند و با خانه های خالی از وسایل و خانواده روبرو می شدند. یادآوری آنها هم دردآور است... خاتون داستان از زمان اجبار به ترک تحصیل می گوید، از خواستگاران جور و واجور. از عکس سه در چهاری که مامان عالیه با خود می آورد برای دختر طلبی و پدر ام البنین می گوید این داماد من است.

از انتظار برای خواستگاری، چون داماد ماموریت به افغانستان رفته است و چندین ماه طول می کشد تا بازگردد. از مراسم خواستگاری و عروسی و مشکلاتی که پیش می آید. علیرضا توسلی که حالا داماد خانواده شده و همه او را قوماندان می دانند و احترامی خاص برای او قائل هستند، مدتی است که مجبور شده خانه نشین شود چون لشکر محمد رسول الله افغانستان منحل و نیروها پراکنده شدند. حالا او برای تهیه خرج خانه به بنایی و کارهای مشابه روی آورده است. حتی مدتی برای زندگی و ماندن و ساختن به افغانستان هم رفتند ولی... به رسم افغان ها تصمیم به تغییر نام او گرفتند و از لای قرآن نام حامد برای او انتخاب شد تا شاید زندگی روی خوش به او نشان دهد ... با جریانات و تحرکاتی که در سوریه در حال رخداد بود تصمیم گرفت، دوستان قدیمی را دوباره دور هم جمع کنند برای دفاع به سرزمین نور بشتابند. ام البنین از تلخی های زخم زبان های در و همسایه و آنانی که فرزندانشان رفته اند برای دفاع از حرم حضرت زینب، می گوید.

از ترس این که در راه مدرسه شاید کسی بلایی سر فرزندانش بیاورد، چون همه تشکیل لشکر فاطمیون را از چشم علیرضا می دیدند. در بخشی از کتاب، ام البنین در این باره، از زبان شهید می گوید: بارها این سخن علیرضا را برای خودم و آنها تکرار می‌کردم که ما در سه جبهه می‌جنگیم: «جنگ اول با خودمان است که هوای نفس را بکشیم و از تعلقات دنیا دل بکنیم؛ جبهه دوم جنگ با مزدوران اسرائیل و آمریکاست و جبهه سوم اینجاست؛ در شهر و کوچه و خانه‌های خودمان که به مردم ثابت کنیم ما برحقّیم و برای خدا می‌رویم». تأکید علیرضا این بود: «قِسم سوم جنگ، سخت‌تر است». من داشتم در جبهه سوم می‌جنگیدم، بدون آنکه فَیر کنم یا جراحت بردارم.

 

دانلود کتاب خاتون و قوماندان

دانلود کتاب خاتون و قوماندان در حال حاضر در فراکتاب امکان پذیر نمی باشد. با همکاری ناشر محترم، دانلود این کتاب در آینده نزدیک در فراکتاب امکان پذیر خواهد بود.

برشی دیگر از متن کتاب خاتون و قوماندان

دل دل می کرد چیزی بگوید. ساکت نشستم و منتظر ماندم تا حرفش را بزند. - دعا کن. دارم پیگیری می کنم بروم سوریه. اندیشیدم حتماً هوای زیارت به سرش زده؛ اما سوریه که شلوغ شده. گفتم: «سوریه؟ چه خوب! من هم می آیم. تا حالا زیارت سوریه نرفتم». سری تکان داد و گفت: «نه! نمی شود. جای زن ها نیست. فعلاً هماهنگی می کنیم با بچه ها. هنوز چیزی معلوم نیست؛ اما تکلیف است که بروم. بدون شرط و شروط. بدون توقع».فهمیدم سفر زیارتی نیست؛ اما خودم را نباختم.

خیلی عادی سؤال کردم: «کیا هستند در سوریه؟ قرار است چه کار کنید؟» قرار است با حزب الله لبنان ادغام شویم، با هماهنگی سپاه قدس ایران. نگفت به کسی نگویم، اما می دانستم نباید به کسی بگویم. برایم روشن شد که این تلفن ها و چت ها برای آمادگی جنگ و جهاد است. داشت یکی یکی هم رزمان گذشته را دور هم جمع می کرد. جمع کردنشان کار دشواری بود. هر کدام به گوشه ای از ایران و جهان بودند.

کتاب خاتون و قوماندان

تفقد رهبر انقلاب بر کتاب خاتون و قوماندان

قربان‌زاده در خصوص توجه رهبری به کتاب ایشان گفته است: معتقدم یک کتاب خودش باید خودش را پیش ببرد، خود باید دیده و خوانده شود. اینکه بخواهم از نظرات بزرگان انقلاب برای دیده شدن کار خودم استفاده کنم، پسندیده نمی‌دانم. ما باید خودمان و نوشته‌هایمان خرج انقلاب اسلامی شویم، نه اینکه انقلاب را خرج خودمان کنیم، اما مسرت و شادمانی‌ام را نمی‌توانم با دوستانم شریک نشوم.

از دفتر حضرت آقا تماس گرفتند و پیام انگیزه‌بخش و شادی آفرین‌شان را به حقیر رساندند: حضرت آقا فرمودند سلام ایشان را به شما برسانیم و پیامشان را بگوییم: «از خواندن کتاب خاتون و قوماندان لذت بردم. چه کار خوبی کردید که این حوادث را ثبت کردید برایتان دعا کردم و می کنم»

کتاب خاتون و قوماندان pdf

نسخه الکترونیک این کتاب با استفاده از فایل EPUB تولید و عرضه شده است که امکانات بیشتری نسبت به PDF در اختیار شما قرار می‌دهد. برای آشنایی با نسخه الکترونیک و صوتی این کتاب می‌توانید آن را برای مدت حدود ده دقیقه در نرم افزار رایگان بشنوید و بخوانید.

شهید علیرضا توسلی

شهید علیرضا توسلی و ابو حامد

علیرضا توسلی معروف به ابوحامد ۱ مهر ۱۳۴۱ در افغانستان به دنیا آمد. در واقع او فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون بود و توانست دلسوختگان و عاشقان ولایت را برای دفاع از حریم و حرمت حضرت زینب(س) و همچنین اسلام، دور هم جمع کند. او تمام زندگی‌اش را رزمنده بود و در جبهه‌ها جنگید. با شروع جنگ ایران و عراق به کردستان رفته و بیش از یک سال در آن منطقه حضور داشت.

وقتی جنگ ایران و عراق به پایان رسید، برای جنگ با ارتش شوروی به افغانستان رفت و دوباره در سال ۷۴، زمانی که نیروهای طالبان در افغانستان روی کار آمده بودند، برای دفاع از وطن عزیزش به جنگ با طالبان رفت و یکی از فرماندهان لشکر محمد رسول الله افغانستان بود. در میان همه دلاوری‌هایش، نیمه گشده اش را پیدا کرده و با وی _ام البنین_ ازدواج کرد. این ازدواج یک پسر به نام حامد و دو دختر برای آن‌ها به امغان آورد.

وقتی داعش ظهور پیدا کرد و بجران سوریه و بعد هم عراق آغاز شد، او در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۲ راهی سوریه شد و یک سال بعد، مصادف با 9 اسفند 1393 در شهر درعا شهید شد و آرامگاه او در مشهد است.

لشکر فاطمیون

لشکر فاطمیون متشکل از رزمنده ها و جان نثاران اهل بیت برادرانی از دیار افغانستان می باشد و بنیان و شاکله آن با همت شهید علیرضا توسلی و دوستانش بنا نهاده شد.

مریم قربان زاده

مریم قربان زاده نویسنده کتاب خاتون و قوماندان متولد سال 1359 در شهر فردوس است. مریم قربان زاده دارای مدرک کارشناسی ارشد تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور مشهد است. او هم اکنون ساکن مشهد است و با اینکه می‌گوید نویسندگی شغلش نیست، علاوه بر کتاب خاتون و قوماندان آثار موفقی هم چون دریادل و شهربانو را نیز در کارنامه خود دارد. تا کنون 12 کتاب از مریم قربان زاده در فراکتاب منتشر شده است.

مسابقه کتاب خاتون و قوماندان

مسابقه کتابخوانی خاتون و قوماندان روایت عاشقانه و صادقانه همسر شهید علیرضا توسلی به همت معاونت تبلیغات حرم مطهر امام رضا علیه السلام و با همکاری نشر ستاره ها و فراکتاب تا اول بهمن ماه 1402 برگزار شد.

نقد کتاب خاتون و قوماندان

کتاب تنها شامل خاطرات زندگی مشترک، دغدغه‌ها و دلتنگی‌های یک همسر شهید نیست، بلکه از چند ویژگی ارزنده برخوردار است که آن را از سایر کتاب‌های با همین سبک و سیاق، متمایز ساخته است؛ اول آنکه، نویسنده داستان زندگی خاتون و قوماندان را با چنان گیرایی و جذابیتی قلم زده است که زمین گذاشتن کتاب و وقفه در مطالعه‌ آن به‌راحتی برای خواننده ممکن نیست. خواننده در لابه‌لای صفحات کتاب، خود را در فضای یک زندگی گرم و دل‌نشین، ساده، صمیمی و درعین‌حال مجاهدانه تصور می‌کند. این برش از متن کتاب خاتون و قوماندان گویای مطلب است: «ستون خانه شد جای ثابت علیرضا. همیشه همان‌جا می‌نشست و لم می‌‌داد و پیاله تخمه را به‌سرعت برق تبدیل به تلی از پوست می‌کرد.

اجازه می‌‌داد بچه‌ها از سرو کولش بالا بروند و دور ستون چرخ بزنند و بدوند و از لابه‌لای دست‌وپا و سر بچه‌ها اخباری ببیند یا فوتبالی تماشا کند و من از داخل آشپزخانه این صحنه نادر را ببینم. تصویری که هرچند ماه یک‌بار در زندگی من به نمایش درمی‌آمد و با تمام وجودم حس می‌‌کردم یک خانواده‌ایم: یک پدر لمیده، بچه‌های پر سروصدا، تلویزیون روشن، کاسه تخمه و من هم دستم به آرد و خمیر که برای شام «بولانی» سرخ‌کنم و گرم‌گرم سر سفره بگذارم. علیرضا چه بود و چه نبود، ستون خانه‌مان بود».

خرید کتاب خاتون و قوماندان

در فراکتاب می‌توانید کتاب خاتون قوماندان را با تخفیف 15 درصد دریافت کنید.

خرید کتاب خاتون و قوماندان مشخصات کتاب خاتون و قوماندان را در جدول ذیل ببینید.

مشخصات
ناشر: ستاره ها
نویسنده: مریم قربان زاده
زبان: فارسی
تعداد صفحه: 336
قالب: الکترونیک، صوتی و چاپی

 

کتابشناسی ملی :
5609783
شابک :
‏‫‬‭978-600-254-076-8
سال نشر :
1398
صفحات کتاب :
336
کنگره :
‏‫BP52/66‭‬‭‬ ‭/ت9‏‫‬‭ق4 1398
دیویی :
‏‫‬‭297/988‬

کتاب های مشابه خاتون و قوماندان