امتیاز
5 / 0.0
خرید الکترونیکی (TEXT)
مطالعه در اپلیکیشن فراکتاب
ت 35,000
نظر شما چیست؟
کتاب اینسامنیاک به قلم مریم چاهی در کنار به تصویر کشیدن قصه ای با درون مایه ی تخیلی، روایتگر زندگی افرادی است که به عشق زندگی در جوامع غربی بدون تحقیق و بررسی درست پا به خاک غربت گذاشته و بعدها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند.

در رابطه با کتاب اینسامنیاک چند نکته مهم وجود دارد که حتما باید قبل از خواندن آن بدانید. اینسامنیاک به کسی گفته می شود که دچار کم خوابی مفرط باشد. مریم چاهی با تحقیقات بسیار توانسته داستانی خلق کند که بی ربط با پدیده های فراروانشناسی یا سایکولوژیک که سال هاست در دانشگاه ها و مراکز علمی جهان در دست بررسی و تحقیق هستند، نباشد. گاهی بر اثر ژنتیک و یا اتفاقات ناگوار مثل مرگ عزیزان، تصادف و یا بیماری امکان دارد شخص دارای خصوصیات متافیزیکی شود، نظیر دیدن اشیاء از پشت دیوار، خواندن ذهن اطرافیان و ...، علائم برخی از این بیماری های روحی همانند شیزوفرنی و یا اسکیزوفرنی است. بنابراین تشخیص درست یا غلط بودن تجربیات بسیار دشوار خواهد بود.

حال مریم چاهی در این کتاب شخصیت اصلی رمان را با ترکیبی از چندین قدرت درونی به تصویر کشیده است. قدرتی که شاید در در دنیای حقیقی وجود نداشته باشد و اگر هم باشد در اسرار پیچیده شده و محال است عیان شود. خانم چاهی به جز ذکر این جور اتفاقات و مسائل مربوط به آن در طول قصه مشکلاتی که مسلمانان در مرزهای خارج از کشورهای اسلامی دارند را مطرح کرده است.

او قصد دارد تا در فضایی باز و به دور از تعصبات غلط آنچه دیگر کشور ها به اشتباه درباره اعتقادمان متصور هستند را به تصویر بکشد. شخصیت های رمان اینسامنیاک به مرور رشد می کنند. شاید نخست آن ها اشتباهات بسیاری مرتکب شوند و عقاید نژاد پرستانه یا عادت های بد داشته باشند اما در طول داستان تغییرات را در نوع افکار و عملکرد کاراکترها خواهید دید.

در نهایت جالب است بدانید که مریم چاهی رمان اینسامنیاک را بر مبنای روایتی از ابوسعید ابوالخیر نوشته است:

ابوالخیر را گفتند: فلانی می تواند بر فراز آسمان ها پرواز کند. گفت: این که اهمیتی ندارد پشه هم می پرد. گفتند: فلانی را چه می گویی؟ بر روی دریا قدم می زند! گفت: مهم نیست، تکه ای پر نیز همین کار را می کند. گفتند: پس از دید تو چه کاری خارق العاده است؟ گفت: اینکه در بین مردم زندگی کنید اما هیچ وقت به کسی بد نگویید، راستگو باشید، سودجو نباشید و در آخر قلب کسی را نشکنید. این خارق العاده است.

در بخشی از متن کتاب اینسامنیاک می خوانیم:

من دختری نبودم که هیچوقت آرزو کنم اینجا باشم. فکر می کردم برادرم را می فرستم. چقدر سخت بود جدا شدن از تنها بازمانده خانوادم ام. فکر می کردم می فرستمش درس بخواند و من لااقل برای زندگی برادرم فداکاری می کنم تا آینده اش را بسازم. وظیفه مادرم را می خواستم به بهترین نحو برایش انجام دهم. همه راه ها را رفتم و به در بسته خوردم. برای اینکه بتوانم با خرج کمتری برایش اقامت بگیرم به توصیه دوستی، زن مسنی را پیدا کردیم که حاضر بود در ازای مقدار قابل توجهی پول، برای برادرم دعوت نامه ازدواج بفرستد و مدتی در خانه خودش نگهش دارد. آرام در تصادفی از دست رفت و من به جایش الان اینجا هستم.

آمدم چون دیگر جایی برای رفتن نداشتم. سه نفر برایم پیدا شد. دو مرد پیر و یک پسر جوان که هر کدام خواسته هایی داشتند. شنیدم این مرد مادرش ایرانی بوده. برعکس دو نفر دیگر که پول می خواستند، از من طلب پرداخت چیزی نداشت اما شرایطش برای من سخت تر بود. رابطه آزاد می خواست. دو نفر دیگر خدمتکار دائمی می خواستند ولی من پولی نداشتم چون هرچه بود برای رفتن آرام از دست داده بودم و آن زن حاضر نبود با اینکه می دانست آرامِ من دیگر زنده نیست پولی به من پرداخت کند. وکیل گفت اگر امریکا باشی امکان پس گرفتن چیزی که پرداخت کردی وجود دارد ولی از ایران کاری از دستم بر نمی آمد. پشت سرم آوارگی بود. جلوی رویم تاریکی محض... نه راه پس داشتم و نه پیش... وسیله ای شده بودم دست خاله و دایی و عمه و عمو برای اینکه ترحم کنند.
صفحات کتاب :
1386
کنگره :
PIR8340
دیویی :
8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
5831880
شابک :
978-622-6841-19-1‬‬
سال نشر :
1398

کتاب های مشابه اینسامنیاک