نظر شما چیست؟
اردک کوچولو نوکش رو باز کرد و شیرجه زد توی برکه.

از اونجایی که هنوز نوکش باز بود مقداری از آب رو قورت داد ولی توجهی نکرد.

اردک کوچولو به شنا کردن ادامه داد و شالاپ شلوپ زیادی راه انداخت.

اون موج هایی تو آب درست کرده بود که انگار یک فواره ست.

چند لحظه بعد یه چیزی توی خشکی کنار رودخونه توجه ش رو جلب کرد.

دوستش سگ آبی رو دید که بین علف ها میگشت و دنبال یه سایه بود و در همون حالت با پنجه هاش چشم هاش رو گرفته بود.

کتاب های مشابه این یک هدیه است