نظر شما چیست؟
روزی روزگاری خانمی بود که بچه دار نمی شد و آرزو داشت بچه دار شود.

یک روز در راه پیرزنی دید. پیرزن یک دانه ی گل به او داد و گفت این دانه را در گلدان بکار تا به آرزویت برسی

زن، دانه را در گلدان کاشت. روزها گذشت و دانه جوانه زد و تبدیل به یک گل شد.

یک روز صبح، گل شکوفه کرد و زن با تعجب دید که وسط گل چیزی نشسته…

درباره نویسنده:
هانس کریستین آندرسن
هانس کریستیان آندرسن نویسنده معروف اهل دانمارک است که از معروف ترین داستان هایش می توان از پری دریایی کوچولو، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.

کتاب های مشابه خانم کوچولو