...آنگاه خنجر دهان باز کرد و هفت بار بر هفت بند پیکرش یورش برد. چهار ستون تنش فرو ریخت و پنج رکن بدنش از حیات باز ماند...
حالا من مثل کفتار بالای جنازه ات وایستادم و از لاشه ات نگهبانی می کنم.این منم روح عریان و شوریده یک زن که به مرده ای عاشق است، بگذار هرچی می خواهند بر آن اسم بگذارند. من تنها در چشمان تو زیبا هستم، زنم من، در تو تبلور پیدا می کنم، تو خدا را در دستان من گذاشتی، من این خداوندگار را می خواهم، پس تو را کشتم تا باقی بمانی...
کنگره :
PIR8041/ژ27آ18 1388
کتابشناسی ملی :
م85-29334