... باز هم همان احساس عالی، حس سبکی، پرواز، رسیدن به جایی بهتر، واقعاً آنقدر سبک بود که میتوانست پر بکشد. مطمئن نبود دست دارد یا بال، ولی انگار دست بود، حداقل هیچ پری به آن وصل نشده بود؛ نه، هیچ پری وجود نداشت، پس دست بود، اما حتماً روحش بلند شده بود، از جایی بالاتر از زمین میدید، نگاه کردن از آن زاویه، از آن بالا، لذتبخشترین حس ممکن بود و در این لحظه که او به اوج میرسید، بالاترین نیروها قادر نبود لذتش را زایل کند...
... در فضایی که هم سالن پذیرایی ما محسوب می شود و هم اتاق که یک آشپزخانه نقلی هم در آن چپانده شده، فقط یک فرش وجود دارد با یک تلویزیون کوچک و یک بخاری که آنقدر دود کرده یک غول سیاه روی دیوار ایجاد شده که به ما دهن کجی می کند و چند کتاب که در گوشه اتاق روی هم چیده ایم. تنها دکور باکلاس و قابل توجه خانه ما دو تا مدرک لیسانس روی دیوار و عکس دونفری مان است که بین آن دو خودنمایی می کند. بعد از ...
کنگره :
PIR8148 /الف725ت4 1386
کتابشناسی ملی :
م85-39529