در عرصه فرهنگ و اندیشه امروز، کتاب های «تاریخ فلسفه» از رونق و جایگاه ویژه ای برخوردار هستند. این امر، خود حاکی از برانگیختگی امید بخش تمایلات فکری نسل جدید و نشان دهنده نوعی اقبال عمومی به «فلسفه» و تاریخ پر فراز و نشیب آن است.
توجّه به فلسفه، همواره در عمق بخشیدن به فرهنگ و بسط معنا دار فضای تفکّر جامعه نقش آفرین بوده است; به عبارتی می توان چنین گفت که حضور فلسفه در عرصه ذهن و زبان مردم، همواره از سطحی نگری و خام اندیشی جلوگیری کرده و مانع از آن شده است که سستی در گفتار و خفّت در رأی، بنیان های فرهنگ یک جامعه را بنا کنند و آشفتگی و ابتذال، جای فکر و اندیشه را بگیرند.
در این میان، اساتید و دانشجویان فلسفه که تماس مستقیمی با اندیشه های فلسفی دارند، در بارور ساختن تفکّر و تعمیق و تصحیح انگیزه های اندیشه آفرینِ افراد جامعه، نقش بسزایی برعهده دارند که ایفای درست آن، تأثیر انکار ناپذیری در رواج حیات فرهنگی جامعه و استوار شدن تفکّر در مقابل خام اندیشی و سبک سری خواهد داشت.