درد دل نویسنده کتاب ابراهیم
این اثر از سه جهت برایم قابل احترام است. اول این که در زمان نوشتن این نمایشنامه، پدر و مادرم هر دو در کنارم بودند و تکیه گاهی بس امیدوار، که متاسفانه پس از چند ماه به فاصله خیلی کم هر دو از دنیا رفتند و این کار قبل از این که به پایان برسد ناتمام ماند و دیگر شوقی به ادامه کار نبود. تا اینکه بعد از گذشت دو سال به یاد آن دو عزیز و مرور خاطرات خوش آن دوران، کار را به سرانجام رساندم. از ابتدا هم تصمیم داشتم این کار به این دو عزیز تقدیم کنم، حال با همه ی رنج نبود پدر و مادرم این کتاب را به یاد و خاطره آن دو تقدیم میکنم. روحشان شاد.
دوم اینکه مادرم همیشه قصه جوانمرگ شدن دائی ام را با اشک برایم تعریف می کرد و من حس می کردم که مادرم بعد از فوت برادرشان تمام پشتیبانش را از دست داده است و پس از این حادثه در خیلی مواقع مورد بی مهری قرار می گرفت و دوست داشتم یادی از آن عزیز داشته باشم.
سوم اینکه همیشه دنبال ایده ای بودم تا راجع به قهرمانان گمنامی که به خاطر وطنشان فداکاری کرده و جانشان را از دست داده اند، بنویسم. تا این که این اثر شکل گرفت. امیدوارم ادای دینی کرده باشم به این عزیزان. در پایان معترفم که این نمایشنامه، پر است از اشکالات بزرگ و کوچک. امیدوارم اساتیدم و شما خواننده گرامی، جسارت من و این مجموعه را به بزرگی خود عفو کرده و بنده را از انتقادات و پیشنهادات ارزشمندتان دلگرم و خوشحال کنید.
سپاس و درود مهران بهرامی