مجموعه رباعی «پیادهها» را شاعر آن امید مهدینژاد به دلیل کوتاهی ابیات قالب رباعی، «پیادهها» نام نهاده و در جایی ابیات رباعی را به پیاده نظام شطرنج تشبیه کرده است. اما وقتی مجموعه را مرور میکنیم بیشتر از اینکه این نام چنین تداعی را در ذهن مخاطب ایجاد کند بیشتر روحیه معترض و زبان کنایه گو و طعنه زن او را نمایندگی می کند. زبانی محکم، فخیم و درشت که از کنایه ها و طعنههای طنزآلود با ظرافت و گستردگی هرچه تمام استفاده میکند. اعتراض به سوارگانی که در طول تاریخ از حال و روز پیادگان بی خبرند: «بر گرده ساده ها سواری کردند/ بر شانه جاده ها سواری کردند اسب و فیل و شاه و وزیر از پی هم/ بر دوش پیاده ها سواری کردند» علاوه بر دردمندی و تعهدی اجتماعی آیینی که در رگرگ اشعار مهدی نژاد نشور دارد، زبان آوری مهمترین مشخصه شعرهای او است. زبانی محکم اما روان و یکدست با دایره واژگانی گسترده و قدرت ترکیب سازی ای کم مانند. ترکیب هایی مانند: «توده ماسه مذبذب»، «هزار شنبه»، «شبنامه گرفتاران»، «نران مادهاندود»، «بوسه سوزن» و بسیاری دیگر از این نوع، ترکیب هایی است که تنها از عهده ذهن شاعر زبان آوری چون امید می تواند ساخته باشد. البته دیگر عناصر نیز در شعرهای امید نمودی درخور دارند اما همچنان که گفته شد بیشترین جلوه را در این عرصه زبان دارد.
آواره شامیم سهیلی بفرست
سلمانی، بوذری، کمیلی بفرست
آتشکدهها دوباره روشن شدهاند
باران کاری نکرد، سیلی بفرست
...
در بازی آب خاکها گل میشد
وقتی که غرور موج نازل میشد
این توده ماسه مذبذب هر دم
دریا میشد، دوباره ساحل میشد
کنگره :
PIR8223 /ه49556پ9 1388
شابک دیجیتال :
978-600-03-1543-6