پدرم فردی با سواد و تحصیل کرده بود، کارمند دولت بود. ولی پدر دوستم در کلاس هشتم مدرسه را رها کرده بود و حالا تبدیل به یک میلیونر شده بود. او یک میلیونر خودساخته بود. من در مسیر زندگی ام و در حوزه کسب و کار دو الگو داشتم. یکی پدر واقعی ام که دچار مشکلات مالی بود و تمام عمرش را با سختی و فشار مالی زندگی کرده بود و دیگری پدر بهترین دوستم که یکی از ثروتمندترین مردان هاوایی بود. این دو مرد یکی "پدر فقیر" من بود دیگری "پدر پولدار" من. من پدر واقعی ام را واقعاً دوست داشتم و همیشه او را تحسین می کردم ولی دردها رنج هایی که متحمل شده است را نمی توانم فراموش کنم...
کنگره :
HF5386/ک925ت3 1394ب