در آخرین روزهای مرداد ماه سال 69 بود که با بی قراری پا به این دنیای شلوغ گذاشتم و بی قراریم را صدای گرم و دلنشینی آرام کرد، او که در گوشم زمزمه کرد «فرح» و این کلامش کافی بود تا یک عمر مرا «افسون» خویش کند. افسون صدای گرمش ، افسون صدای سازش و افسون قلم زیبایش...هنوز که هنوز است پس از گذشت سالها تنها آرام بخش دل تنگ و بی قرارم مهربانی و محبتی است که پدر در آن روزها به من هدیه کرد. نگاه گرم و دلنشین مرا شیدا کرد تا عاشقانه برایش بسرایم، برای چشمانش، برای چشمهای توسی پدرم...
کنگره :
PIR8334 /ف467چ5 1394
شابک :
978-600-7633-15-1