نظر شما چیست؟
نمی توانم به گذشتة و با سال 1366 بازگردم و یادی از روزهای تماشای سریال هزاردستان نکنم. روزهایی که با ضبط کوچک دستی ام صدای سریال را از ابتدا تا انتها ضبط می کردم و از اهل خانه می خواستم در تمام مدت پخش سریال ساکت باشند تا من تمام دیالوگ ها و موسیقی اثر را- بی کم و کاست - روی نوار کاست ضبط کنم.
یاد روزهایی که صدای ضبط شده سریال را بارها و بارها گوش می کردم و تمام دیالوگ های شعرگونة استاد حاتمی را از بر بودم و جا به جا تکرار می کردم.
یاد روزهایی که دست به قلم بردم تا در بازی با کلمات، نوشتارم را به دیالوگ های هزاردستان نزدیک کنم. دیالوگ هایی که شعر بود.
برای همچون او نوشتن لازم بود ادبیات بدانم، پس چراغ گرایش به ادبیات منظوم و منثور را با مطالعه بیشتر فراروی ذهن خود روشن کردم.
به نام او که همیشه در این حوالی هاست
شکسـته بنـد تمـام شکسته حالـی هـاست
***
جواب پرسش خورشید از زمین رشد است
جواب روشـن مبـهم تـرین سئـوالـی هاست
***
همیشه اول و پایان هر چه بوده و هست
جنوب نقشة حُسنش، سر شمالی هاست
***
به کـورة غم خود چون نهـاد کـوزة مـا
همیشه رهگذرش، کوچة سفالی هاست
شابک :
978-600-94664-2-9
سال نشر :
1393
صفحات کتاب :
84
کنگره :
PIR7953 ‭/ر463‫‬‭ک8 1393
دیویی :
8‮فا‬1/62
کتابشناسی ملی :
3582330

کتاب های مشابه کمی باران تر