روزی گنجشکی با یک موتورسیکلت تصادف کرد. وقتی به هوش آمد، دید در قفس است.
با صدای بلند گفت: وای بدبخت شدم! موتوری کشته شد!
***
معلم: پسرم سلطان حسین چگونه برتخت نشست؟
شاگرد: چهار زانو.
***
نوه: بابابزرگ! بابا بزرگ! بیار شو!
پدربزرگ: چیه؟ چی شده؟
نوه: بابا بزرگ یادت رفته قرص خوابت رو بخوری!!!
کنگره :
PIR4327/ع24ل6 1393
شابک :
978-964-429-713-7
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالی بود...