کتاب شمارش معکوس درباره جریان بمب گذاری در حرم امام رضا (ع) است. مردی که ظاهرا مسئول بمبگذاری است، منتظر انفجار است که متوجه می شود زن و فرزندش در حرم امام هشتم هستند. زن پایبند به اعتقادات است و مرد مدام با سرزنش کردن او عقایدش را زیر سئوال می برد. بیشتر جریان نمایشنامه رسول نقوی بر پایه کنش بین این زن و مرد شکل می گیرد و نویسنده با طرح دیالوگ های موجز سعی می کند فضایی ابهام انگیز خلق کند و در نهایت قضاوت را بر عهده مخاطب بگذارد.
نقوی در ابتدای این نمایشنامه موقعیتی مبهم را خلق می کند و اطلاعات کمی از شخصیت ها می دهد تا حس کنجکاوی مخاطبش را برانگیزد. در ادامه نمایشنامه هم چگونگی رابطه رضا، کاوه و آرزو (سه شخصیت اصلی نمایشنامه) و ارتباط آنها در گذشته، این کنجکاوی ها و چالش ها را تقویت می کند.
یکی از ویژگی ها و مهارت های نقوی، به کارگیری خوب و مناسب زبان عامیانه در نمایشنامه است. او چه در این نمایشنامه و چه در آثار قبلی اش این نکته را ثابت کرده و نشان داده که می تواند از قدرت بخشیدن به این زبان در راستای جذاب کردن نمایشنامه بهره بگیرد.
اما نکته ای که درباره نقوی و کارنامه هنری او قابل تامل به نظر می رسد، این است که او همواره به سراغ داستان های تکراری می رود و البته تعمدا این گونه داستان ها را انتخاب می کند؛ چرا که می خواهد این موضوع را ثابت کند که چگونگی نگاه به سوژه های ظاهرا تکراری، چقدر مهم هستند و بیان و پرداخت متفاوت به این سوژه ها چقدر می تواند در اثرگذاری متن و جذب مخاطب موثر باشد.
گزیده ای از کتاب شمارش معکوس:
. . . . نمی دونم چرا هر چی دورتر می شیم، صدای واعطشا بیشتر به گوش می رسه. چشام به هر سو که می رن تلی از سیاهی می بینن. بوی استیک سوخته ای می آد که سفارش باورم بود. با باورم کاری نداشته باشین. منم آدمم، از پدرم فقط اسمی توی سجلم دارم و صدای مادر رو دوست دارم کسی برام تعریف کنه. درست حدس زدید، نذر کردم روزی نشه که نذر کنم. . .
کنگره :
PIR8262 /ق85ش8 1388
شابک :
978-964-506-870-5
شابک دیجیتال :
978-600-03-2480-3