نظر شما چیست؟
خربزه ها بدطوری به او چشمک می زد. کمی هم که فکر کرد،
دانست هنوز سیرِسیر نشده است. بهتر بود کاری کند تا شکمش
به طور کامل سیر شود.
امّا چه کار می توانست بکند؟
تخمه های خربزه!
تخمه های خربزه اگر جویده شوند، مزه ی خوبی خواهند داشت.
با همین اندیشه تخمه ها را مشت کرد و به دهان ریخت. در همان
حال که آ نها را می جوید و دهانش لُف لُف صدا می کرد، به خودش
گفت: ««خیالم راحت شد.ا کنون نه خانی آمده و نه خانی رفته است. »»
صفحات کتاب :
144
کنگره :
‫‭PIR3996‫‭/د9‮الف‬801 1392
دیویی :
‫‭398
کتابشناسی ملی :
3258672
شابک :
978-964-181-072-8
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه قصه های امثال و حکم جلد دو