کتاب ساحل خورشید مجموعه ای از انواع شعرهای محمدرضا حکیمی می باشد.
«« انتظار روز را میدار،
روزهای روز،
و به هر جا می رسی،
بر خوان سرود حشمت خورشید تابانی،
با سری پر شور،
با دلی بیدار! »»
محمدرضا حکیمی به عنوان فقیه، مجتهد شیعه، فیلسوف، متفکر و نویسنده شناخته میشود؛ مجاهدی خستگیناشناس و مدافع آرمانها و تعالیم مکتب وحی که زندگیاش در تبیین علمی مفهوم عدالتخواهی و مبارزه برای ستمزدایی از جوامع بشری، سپری شد. محمّدرضا حکیمی فرزند حاج عبدالوهاب در ۱۳۱۴ خورشیدی در مشهد چشم به جهان گشود.
پس از گذراندن دوران دبستان به حوزه علمیّه «نوّاب» وارد شد و در میان همدرسانِ خویش، خوش درخشید. به زودی در بسیاری از شاخههای علوم حوزوی و معارف دینی، «مرجع تحقیقِ» طلّاب جوان و کثیری از دانشجویان و جوانان در بیرون از حوزه شد. وی از محضر عالمانی چون ادیب نیشابوری، آیتالله حاج سید محمّدهادی میلانی، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی، حاج میرزا احمد مدرّس، شیخ غلامحسین محامی بادکوبهای و… کسب علم کرد و با بزرگانی همچون علّامه امینی، سیّد ابوالحسن حافظیان، شیخ علی اکبر الهیان و… مأنوس شد.
روزی زاده میشویم و روزی میمیریم. این، وجه مشترکِ همه انسانها و بلکه همه کائنات است؛ امّا زندگیِ راستین در سرنوشت جسم خاکی خلاصه نمیشود و سرشتی دیگر دارد. در مطالعه احوال بزرگان، باید به این نکته، توجّه داشت. هر انسانی را آغازی است و انجامی. کودکی و جوانی، میانسالی و پیری در زندگیِ همه بنیآدم تکرار میشود. اینها حیات ظاهری است و صورتِ زیستن. در ورای این سِیر طبیعی، سلوک روحیِ هر شخص است که او را به کام مرگ ابدی میکشاند و یا زندگِی جاودانه میبخشد. هرچند حیات ظاهری و سلوک روحانی، ارتباطی متقابل دارند لیکن اوّلی با مرگ جسم، متوقّف میشود و دیگری، فناناپذیر است. سطح زندگی، چندان ارجمند نیست، اگر عمق آن، ارجمند نباشد؛ اینها بخشی از نوشته محمدرضا حکیمی فرزانه و حکیم نامدار خراسان است؛ فردی که امام خمینی(ره) او را «جناب مستطاب ثقهالاسلام» خطاب میکنند و رهبر انقلاب وی را مشاوری خوب برای اهالی فرهنگ میدانند.
نظر دیگران //= $contentName ?>
حقیقت را بایست شکار کرد حتی از دهان......