تازه آمده بودند. نمی دانستند کجایند. خمپاره که می خورد، توپ که می خورد، می دویدند بیرون ببینند کجا خورده. یکیشان توی همان شلوغی یک کبوتر گرفته بود. می انداختش بالا، می رفت می نشست سر درخت. صداش که می زد، برمی گشت.
در جنگ اتفاق هایی می افتد که در صلح نمی افتد. در جنگ حالت هایی دیده می شود که در صلح دیده نمی شود. هرچند صلح به صلاح نزدیک تر است، اما انگار جنگ کوره ای است که در آن آدمی سوخته می شود و آتش می گیرد تا نورِ دلپذیری از خود به جا بگذارد؛ نورِ دلپذیری برای زمان صلح.
«روزگاران؛ کتاب خاطرات» بازنوشته ی چند لحظه از لحظه های عجیب جنگ است. لحظه هایی که تکرار نمی شوند؛ و بی اثر هم.
کنگره :
DSR1628/ر9 3.ج 1388