داشتم توی کافه برای دوستم تعریف می کردم که چطور بعضی اوقات برای گذراندن زندگی خودم را از شر آداب و رسوم قابل احترام مردم خلاص کردم. رفیقم مات و مبهوت گوش به حرف من سپرده بود و ازماجراهای من کیف می کرد . در فاصله ای که میان حرفهایمان افتاد محض اینکه چیزی بگه گفت: کاستلو واقعا زندگیت جالب بوده ...
نظر دیگران //= $contentName ?>
خوب بود...
عالی بود...
ketab jalebi bod...