پراکنده های دست نوشته
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب پراکندههای دستنوشته
کتاب پراکندههای دستنوشته مجموعه داستانهای کوتاه عاطفی-ادبی نوشته جناب آقای نوید میکائیلی زنگنه منتشر شده در نشر متخصصان.
زمانی که تنهایی خودم را در جریانهای طبیعی روزمره احساس میکنم … به کدام منطق ناسازگار محکوم شدیم که باشیم آنی را که نمیخواهیم باشیم... من نمیدانم به چه اشتباهاتی در قبال خودم پاسخگو باید باشم چه مسائلی ممکن است به راستی من را به من و تنهایی زیبای خیالم که گم شده است گره زند و پر پروازی که باید آن را ساخت تا بال گرفت بشکند... قلبم سرد و بیاحساس نامرتب میتپد و میدانم که به دلیل شرحی از بدیهای کریهی است که در قلب خویش بارور کردم... عجیب است که روح آدمی با ذوقش آمیخته است و رنجور که مبادا انسان نتواند پاسخگوی تنهایی تا پایان خود در این اقیانوس عظیم زندگی باشد.
من به راستی آغازی نیاز دارم که خودم را پیدا کنم، آرام باشم راست را راست بگویم... راه خود را بازیابم پرورش داده و بال بسازم و آرامتر بگیرم... من در این طرح، در این تنهایی غوطهورم حتی زمانی که قلم میزنم احساسم خفیف و آرام میمیرد... پس یک شروع زیبا از همین حالا برای فردا.
گزیده کتاب پراکندههای دستنوشته
نگاهی طناز مرا میپایید، بیش از پیش... بیشک این یک لطف الهی یا شاید معجزه بود، نمیدانم. چه خوش عطر و رنگین بود. احساس من، سن او را تقریبا برابر خودم میدانست. من شگفتزده و دستپاچه جایی برای او فراهم کردم و منتظر ورودش شدم. خیلی بیمقدمه از علاقهام گفتم؛ از اینکه گهگاهی شعر میگویم و داستان مینویسم. تملق گویان او را به عنوان قلب و نقطه پرواز یکی از رمانهایم خواندم. چقدر متین و باوقار لبخند میزد. در حقیقت، تبسم او حس مرا بیشتر تقویت میکرد.
در چشمانم اشک حلقه زده بود. به سمت او برگشتم و با نگاههای عاجزانه به او گفتم که عاشقت هستم. باز هم همان تبسم کشنده و دیوانهوار، از جای خود بلند شد و در آغوش من جا گرفت؛ مثل اینکه پرواز میکردم. صدای قلب من، مثل ضربات سنگین یک پتک بر روی سطح یک آهن گداخته روی پوست تنم فشار میآورد و من نفس نفس میزدم. چه لحظههایی که آرام سپری میشد. او را بو میکشیدم، مثل یک تمنا و وصال کهنه و شکسته.