استشن واگن با نمره مینه سوتا وارد پارکینگ جلو پنجره میشود. مردو زنی روی صندلی جلو هستند و دو پسر بچه در صندلی عقب. این آدمها خسته به نظر می آیند توی ماشین لحظه ای درنگ می کنند ومی خواهند خودرا جمع و جور کنند. دستگاه تهویه آپارتمان ما تا آخر باز است . هارلی پشت خانه چمنها را میزند. زن و مرد بیرون می آیند و به طرف در ورودی به راه می افتند. دست به موهای سرم میبرم مطمئن شوم آراسته است. وصبر می کنم که دم دربرسن وزنگ را برای بار دوم فشار دهند بعد می روم و راهشان می دهم بیایند تو . می گویم دنبال آپارتمان می گردین بفرمایید تو خنکه .