0.0از 0

فندک کثیف (جلد دوم)

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب فندک کثیف (جلد دوم)

    کتاب فندک کثیف (جلد دوم) نوشته جناب آقای رضا محمدی می‌باشد و انتشارات متخصصان آن را به چاپ رسانده است.

    بخشی از کتاب فندک کثیف (جلد دوم)

    عادل داخل کوچه کنار یک سالن زیبایی نگه داشت و ماهک در همان حالت صحبت کیفش را انداخت روی شانه‌ش، نایلون را برداشت و پیاده شد، یک لبخند نصف و نیمه هم تحویل داد و بدون اینکه حتی اشاره‌ای به کرایه بکند راهش را کشید و رفت سمت سالن زیبایی. عادل باز هم شل شده بود و نتوانست هیچ حرفی بزند. مسیر طولانی و پرترافیک چرا نباید کرایه گرفت؟ چرا پول سیگار و لوازمش را نداد؟ یا اصلا چرا یک تعارف خشک و خالی نکرد؟ اصلا نپرسید چقدر شده و راهش را کشید و رفت.

    یعنی چون خیلی خوشگل است، رساندن مفت و مجانی و خرید وسایل موردنیازش وظیفه‌م بوده؟ خیلی از خودش بدش آمد که نسبت به یک خانم که دید چکاره است اینقدر ضعف نشان داده بود. ترافیک همچنان سنگین و سنگین‌تر می‌شد ولی ذهن عادل اینقدر درگیر بود که اصلا متوجه ترافیک نباشد و فقط به اتفاقات چند دقیقه پیش فکر می‌کرد. اینکه چقدر تحقیر شد، اینقدر که حتی اجازه نداشت سوالی را که ازش پرسیده شده بود جواب دهد. با اینکه همیشه بقیه را ملامت می‌کرد نسبت به خانم‌ها ضعف نداشته باشند چرا خودش رعایت نکرد؟ باز هم وقتی خودش را مقایسه کرد با حاجی و مهندس و بردیا، کمی احساس رضایت داشت، مخصوصا مهندس که چند میلیون تومان هزینه کرده و الان حتی جواب تلفنش را هم دیگر نمی‌داد. الان مهندس چه حسی دارد؟ چه حالی دارد؟ واقعا برای هزینه آن چند میلیون تومان ممکن است طلاهای خانمش را فروخته یا زیربار قرض و بدهی شده باشد؟ اگر مهندس متوجه شود که غیر این همزمان با یکی به اسم بردیا هم ارتباط دارد چقدر ممکن است عصبی شود؟ یا بردیا متوجه شود یکی به اسم مهندس برایش این همه هزینه کرده، حاضر است همان پانصد هزار تومان را واریز کند به حسابش؟ حاجی چی؟ آیا واقعا اگر زن خودش ازش می‌خواست تلویزیون را عوض کند به همین راحتی می‌گفت چشم؟ افکار عجیبی درگیرش کرده بود و هرکار می‌کرد نمی‌توانست از فکرش در بیاید.

    یکی از این افکار عجیب این بود که آیا اگر من هم سرمایه‌دار بودم، ممکن بود در دام این خانم یا یکی مثل این بیافتم؟ که خب حتما می‌افتادم شاید خیلی بدتر و شدیدتر از مهندس، چون نه درخواست کرایه کردم، نه در مقابل خرید سیگار و لوازمش توانستم مقاومت کنم و نه توهینش را جواب دادم. شاید یکی از جاهایی که باید خدا را شکر کنم که ثروتمند نیستم همین‌جاست. ثروتی که بخواهد در این راه هزینه شود و بعد هم به سادگیت بخندند واویلاست.