اهل خانه به شکل شورا دور هم گرد آمده بودند . این عمل یک سنت زیبا از زمانهای گذشته بود که به برکت خود این پدرو مادر یعنی حسن بهمان از کارکنان آموزش پرورش وخانم نظیره سربازرس وزارت کار دنبال میشد. هدف از این شورا پرورشی بود تا فرزندان را در به عهده گیری مسئولیت ودرک زندگی شرکت دهد. گذشته از اینکه این شورا عقل و خرد را عامل اصلی رفتارهای آنها قرار میداد. مادر گفت: ما امروز جمع شدیم تا درباره مسئله طاهر با هم حرف بزنیم. طاهر پسر کوچکتر خانواده بود ودر دبیرستان درس می خواند. دختر همکار پدرش را که هم سن و سال خودش بود دوست داشت ووقتیکه خانواده دختر در آستانه منتقل شدن به یک کشور عربی به مدت چند سال بودند طاهر می خواست پیش از سفر از دختر خواستگاری کند . سمیر که بزرگترین پسر ودانشجوی دانشکده مهندسی بود گفت: من فکر میکنم خواستگاری برای طاهر خیلی زود...
نظر دیگران //= $contentName ?>
خوبببببببببببببببببببببببببببببب...
خوب بود...
جالب بود...
امید.حرف ندارید,...
خیلی متشکرم...
عالی بود. تشکر...