مهری

معرفی کتاب مهری

رمان مهری؛ نوشته فاطمه غلامی با تصویرگری مرضیه قائدی از آثار انتشارات جمال است. این کتاب، داستان سروهای سربلند است: داستان دلتنگی‌ها، دردها، عاشقانه‌ها و حماسه‌سازی همسران گرامی آزادگان.

مهری به روایت یکی از این سروهای سربلند است. مهری زنی است با دو فرزند که همسرش به جبهه می‌رود و دیگر برنمی‌گردد؛ این برنگشتن‌ها، همراه است با بی‌خبری مهری، یعنی هیچ اثری از همسرش که مرتضی باشد، نیست. البته اخبارِ ناقصی به او می‌رسد، اخباری که ضدّ‌ونقیض است، یک‌سری خبرها که در مورد شهادت مرتضی است، یک‌سری خبرها در مورد اسارت مرتضی و درنهایت چیزی که حتمی است این است که مفقودالاثر است و هیچ اثری از مرتضی پیدا نشده.

مهری نمونه یکی از خانم‌هایی است که در زمان جنگ هر چند در خانه خودش بوده؛ ولی سنگر به سنگر داشته با مشکلات و سختی‌های جنگ و حماسه ۸ سال دفاع مقدس دست‌وپنجه نرم می‌کرده. نبودن مرتضی از یک طرف و دلتنگی‌های فرزندان‌شان، زخم زبان‌ها و نیش و کنایه‌های اطرافیان، همه این‌ها دست به دست هم داده که مهری درگیر حوادث مختلف شود.

از آن‌طرف با خانواده همسرش یک‌سری درگیری‌های کوچکی دارد که با آن‌ها هم باید دست‌وپنجه نرم کند. «مهری»، روایت صبر همسران آزادگان است: روایت عاشقانه‌هایشان و روایت چشم‌انتظاری این همسران.

گزیده کتاب مهری

مهری مکث کرد. نمی‌دانست چه بگوید، بعد از یک هفته آمده بود، صدای مرتضی را بشنود تا شاید مرهمی بر دل‌تنگی‌هایش باشد. از یک شنبه هفته گذشته که با همسرش خداحافظی کرده بود، هزار بار صدای او در گوشش پیچیده بود:

یک شنبه هفته بعد ساعت دو ظهر زنگ بزن. منتظرم.

تمام یک هفته را روزشماری که نه، لحظه‌شماری کرده بود برای شنیدن صدایش و حالا ... صدای مرد بلندتر از قبل آمد:

خانم پسندیده صدای منو می‌شنوین؟

بغض گلویش را گرفت. دستش را بالا آورد تا سکه دیگری در دستگاه بیندازد. خودش هم نفهمید کی دستش لرزید که همه سکه‌ها افتادند و صدایشان سکوت سالن را به هم ریخت. خم شد. هنوز آن‌ها را بر نداشته بود که صدای بوق ممتدی کابین را پر کرد. بغضش را فرو برد چادرش را جمع‌وجور کرد و از اتاقک بیرون آمد.