کتاب بر سر سفره عهد pdf

بر اساس روایت خانم سیده ربابه حسینی‌نژاد همسر شهید محمدصادق گیتی‌نژاد‬‏‫

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
84,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب بر سر سفره عهد

کتاب بر سر سفره عهد روایت «سیده‌ربابه حسینی‌نژاد» همسر شهید «محمد گیتی‌نژاد» بر اساس پژوهشی از سیدحسین ولی‌پور و تدوین حدیثه صالحی توسط انتشارات دانشگاه جامع امام‌حسین (ع)  به چاپ رسیده است.

شهید «محمد گیتی‌نژاد» در سال ۱۳۳۵ در روستای اسرم به دنیا آمد و تا مقطع متوسطه ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۵۶ در شرکت کشت و صنعت مشغول به کار شد. وی از نیرو‌های انقلابی روستا بود؛ بعد از پیروزی انقلاب سه بار در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ در قالب اردو‌های جهادی به منطقه قروه و دهگلان کردستان اعزام شد؛ و در زمینه ساخت خانه و تقسیم اراضی میان محرومین این منطقه تلاش کرد؛ در این اردو‌ها با ماشین تویوتا وانت خود شرکت می‌کرد و با آن کار می‌کرد؛ یک بار در همین اردو‌ها از سوی مالکین سرمایه‌دار و ظالم منطقه دستگیر و زندانی شد؛ نهایتا بعد از ۲۴ ساعت با گرفتن تعهد مبنی به بازگشت به شهر خود آزاد شد. محمد از موسسین انجمن اسلامی روستای اسرم بود و دائم در فعالیت انقلابی بود. وی همچنین از موسسین پایگاه مقاومت بسیج اسرم بود و فرمانده واحد بسیج برادارن را بر عده داشت. با تاسیس واحد بسیج خواهران از خانمش خواست تا فرمانده این واحد شود که همین‌طور هم شد. فعالیت‌های گسترده فرهنگی از جمله برگزاری دعای کمیل، دعای توسل برنامه‌های دائمی این زوج ایثارگر بود.

به کمک چند نفر از هم‌محلی‌ها صندوق کمک به مستضعفان را تشکیل داد و وام‌های بلندمدت و حتی بلاعوض به محرومان روستا می‌دادند. مسئول هیئت پاکسازی و سالم‌سازی شرکت کشت و صنعت شد و زحمات زیادی برای ایجاد جو انقلابی در شرکت و روستا متحمل شد. با شروع جنگ مدتی به صورت مامور از شرکت کشت و صنعت به ستاد پشتیبانی جنگ استان در ساری رفت و در زمینه جذب کمک‌های مردمی و سازمانی برای جبهه‌ها تلاش می‌کرد. در این دوران شرکت به شرکت، روستا به روستا می‌رفت و در زمینه لزوم کمک به جبهه سخنرانی می‌کرد. سرکشی به خانواده‌های شهدا و ایثارگر نیز از برنامه‌های همیشگی شهید بود.

بعد از طی دوره احتیاط خدمت سربازی، به دفعات به صورت بسیجی به جبهه اعزام شد و در مناطق مختلف کردستان و جبهه جنوب خدمت کرد؛ بیش از ۲۰ ماه سابقه حضور در جبهه دارد. در فروردین ۱۳۶۴ با اعزام به مشهد و شرکت در دوره طرح «اسامه» دوره فرماندهی دسته را سپری کرد. دو مرحله مجروح شد؛ بار دوم با اصابت تیر به ناحیه گلو و زبان، دچار آسیب جدی شد. آخرین بار در ۹ مهر ۱۳۶۵ در قالب کاروان سپاهیان محمد (ص) به جبهه جنوب اعزام شد و در گردان یارسول (ص) لشکر ۲۵ کربلا به عنوان فرمانده دسته سازماندهی شد. نهایتا در شب عملیات کربلای ۴ در چهارم دی ۱۳۶۵ به شهادت رسید. ۱۱ سال مفقودالاثر بود؛ در سال ۱۳۷۶ پیکر مطهرش پیدا شد و در حیاط حسینیه روستا دفن شد.

گزیده کتاب بر سر سفره عهد

زمستان ۱۳۵۹ رو به پایان بود. روزهای آخر اسفند نویدبخش اتفاق‌های خوبی بود. یکی از پنجشنبه‌هایی که رفته بودم دازمیرکنده، سیدعباس را دیدم. داداش هم آن موقع معلم بود و در ارفع‌ده سوادکوه تدریس می‌کرد. تا مرا دید آمد پیشم و یواشکی در گوشم گفت:

-سیده ربابه! نظرت در مورد محمدآقا چیه؟

- محمدآقا؟

-آره، محمدآقا!

-چطور؟

-اگه بیاد خواستگاری چه جوابی می‌دی؟

آخه من تا آن موقع فقط اسم محمدآقا را شنیده بودم. هنوز ندیده

بودمش و به ازدواج هم فکر نمی‌کردم. گفتم:

-آقاجون می‌دونه! اصلاً نظر خودت چیه؟

من موافقم! پسر خوبیه. محمدآقا مرد زندگیه، این مدت که من می‌شناسمش، رفت و آمدش به جبهه و منطقه جنگی قطع نشده. جهادگره و به کردستان رفت و آمد داره.

صفحات کتاب :
258
کنگره :
‏‫‬‮‭PIR۸۳۵۰
دیویی :
‏‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
9773806
شابک :
‭978-622-286-284-8‬
سال نشر :
1403

کتاب های مشابه بر سر سفره عهد