0.0از 0

۷ جن

هفت جن

رمان
دسته بندی
نازی سلطانی
ویراستار
میرانا
ناشر
رایگان
خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب  ۷ جن

    کتاب ۷ جن جلد اول از مجموعه «هفت جن» یا همان «میرانا» نوشته امید کوره چی می‌باشد و انتشارات میرانا آن را منتشر کرده است. این اثر از کتاب های موفقی است که در ژانر رئالیسم جادویی و دنیای شگفت ماوراء نوشته شده است. نویسنده که گویی تسلط خوبی بر فضای علوم ماورایی دارد، فضاسازی روان، محکم و دلچسبی را در این داستان فانتزی ایجاد کرده است.

    داستان کتاب ۷ جن داستان مبارزه آخر الزمانی است که بین اجنه و انسان­‌ها درمی‌گیرد. داستان کتاب ۷ جن از زبان اول شخص که همان قهرمان داستان است روایت می‌شود. او برای نجات میرانا که در دست اجنه اسیر شده است، با هفت جن مبارزه می‌کند. اما نکته‌ی جالب داستان ۷ جن این است که قهرمان داستان در مرحله‌های مختلفی که پشت‌سر می‌گذارد، از خدا طلب کمک می‌کند و می‌داند که بدون کمک‌های خدا نمی‌تواند کاری از پیش ببرد.

    مجموعه رمان «هفت جن» در ژانر رئالیسم جادویی و دنیای شگفت ماوراء نوشته شده است. نویسنده که دارای جوایز متعدد ادبی بوده و سابقه طولانی تدریس داستان‌نویسی و نشان هنری می‌باشد، با تسلط خوبی که بر فضای علوم ماورایی دارد، فضاسازی روان، محکم و دلچسبی را در این روایت جادویی ایجاد کرده است. این مجموعه در واقع تقابل “خیر” و “شر” آخرالزمانی است و ما در آن شاهد مبارزه اجنه و سایر موجودات ماورایی با انسان‌ها خواهیم بود.

    گزیده کتاب ۷ جن

    دریا ناآرام‌تر از آن بود که فکرش را می کردم، تا کمر ایستاده بودم میان آب، و طوفان چنان امواج خروشان را به صورتم می کوبید که هر لحظه تمرکزم بیشتر به هم می‌ریخت و از توانم در مبارزه کاسته می‌شد. حدود یک ساعتی می‌شد درگیر نبرد با دیوی بودم که سرسختانه مقاومت می‌کرد و رام نمی‌شد، که به یک باره دیو گرداگرد حصار محافظ من چرخید و دیواره ای از آتش اطرافم را فراگرفت، اما چون میان آب ایستاده بودم حرارتی به من نرسید گرچه وقت زیادی باقی نمانده بود، اگر شب فرامی‌رسید قدرت دیو چند برابر می‌شد، تمام عزمم را جزم کردم تا ذکر آخر را بگویم و کار را یکسره کنم، که ناگهان موجی مهیب به تنم برخورد و تعادل خود را از دست دادم و یک آن پایم از حصار بیرون رفت و دیو هم که انگار منتظر چنین فرصتی بود، نعره‌ای کشید و بدن دودگونه‌ی خود را جمع کرد و مثل برق آمد سمت من که ناگاه صاعقه‌ای از آسمان به تنش اصابت کرد و تمام بدنش چون دود از هم پاشید و نابود شد.