از زمانی که پا به عرصهی وجود گذاشتم، عاقل و بالغ و رشید شدم و به اصطلاح دست راست و چپ خودم را شناختم، در خانه، کوچه و بازار، در محل زندگی، در مدرسه و محل کار و در جای جای مکانهای مختلف، از انسانها یک موضوع بسیار مهم را دیدم، تجربه کردم و یاد گرفتم و آن؛ تضاد و تعارض فکری و بالطبع رفتارهای متناقض و گاه متناظر و همسو، کنشها و واکنشهای متفاوت و دیدگاههای مغایر با اصول اجتماعی و قوانین و قراردادهای مورد پذیرش گروهها و جمعیّتها بوده است.
این مهم؛ بیانگر آن است که انسان درونی پرنوسان، رفتاری تابع شرایط و اندیشه و گفتاری معمولاً مبهم، دوگانه، گاه چندگانه دارد. همین امر؛ خواه ناخواه منجر به کجاندیشی، تضاد و تخالف، چالش و بروز تنش بین انسانها میشود. به نظر میرسد فلاسفه و حکما؛ از یون باستان و دولت- شهرهایی مانند آتن و مجالس مردمی شهری و اریستوکراتیک و اشرافیگری در «سنار»؛ در همان دوران؛ جرقّهی تبعیض و تفکّر طبقاتی را در برابر «کرت»ها و «اسپارتها» برافروخته ساخت و قوانین مغالطه و سفسطه و منطق استقراء و قیاس؛ دیدگاههای از کل به جزء و از جزء به کل، در پی همین تبعیضها و تضادها، ابداع شد
سخن کتاب پرچمدار صلح و سازش ایران، حاج عباس عربی به انضمام شرحی بر سوابق صلح طلبانه و خیرخواهانه ایشان؛ پرداختن به اهمیّت بالا و والای «صلح و سازش» تحت عنوان فرهنگی برتر در بین اقوام ایرانی؛ به ویژه در میان مردمان فهمیم و مرزبانان غیور غرب کشور است و نیز پرداختن به زندگی و فداکاری های بیبدیل و زاید الوصف سرداری بیادّعا و خالص و مردی خوشمرام، خوشمشرب، به معنای واقعی زندگی ساز و از خودگذشته به نام «حاج عبّاس عربی» از اهالی هرسین و ایل سلحشور «کاکاوند». آنچه که در این مقال مهم است؛ بحث «صلح» و راههای رسیدن به آن است.
این راهها با بسیاری از پدیدههای اجتماعی، مفاهیم و روشهای فرهنگی، زیرساختهای معیشتی و اقتصادی، روش اندیشه و حتی سیاست هم مرتبط است. قطعاً کموکاستیها و نواقصی در این نوشتار هست که امیدوارم در نوشتههای آتی با نقّادی منضمانهی دوستان، برطرف شود، باشد که این وجیزه بتواند حقّ مطلب را درخصوص اهمیّت فوقالعادهای «صلح و سازش» بین ادیان و مذاهب، اقوام و طوایف و بین ملّتهای جهان ادا نماید.
بهترین تحلیل رفتاری بیگمان درهمزیستیها، مشارکتها، همگراییها و همراهیها به دست میآید. باید یکدیگر را شناخت و چارهای جز این نیست، باید به دوردستها نگریست. در عین حالی که بسیاری از راهحلها و گشایشها در همین نزدیکی است، باید اذهان را کاوید. درون پر رمز و راز انسان، مخزن تضاد، وسعتی از مغایرتها و تمایزها، درون پرتلاطم و عرصهای از پیداها و ناپیداها. شفّاف بودن انسان بسیار مهم است. شفّاف بودن افراد، سبب میشود تا جامعهای شفّاف شود.
در جایی که کسی جرأت نمیکند تمام خودش را به نمایش بگذارد، شرایطی که انسان را حجاب به پردهپوشی میکند، همواره یک غشاء و یک حائل بین خودش و دیگران میکشد. اینگونه نگرش به انسان مختص جوامع مدرن و یا جوامع بسیار عقبمانده است. کما اینکه در دوران عرب جاهلی و یا همانگونه که در این نوشتار بدان اشاره شده است، در قرون وسطی در اروپا به عنوان یک جامعهی مرتجع و عقبمانده، هیچکس جرأت بیان باورها و اندیشههای خود را نداشت و همینگونه است در دوران مدرن، به ظاهر لیبرالیسم همه را از هر حیث آزاد میگذارد، امّا ماشینهای عظیم تبلیغات، دروازهبانی اطلاعات به و انبار و گزینش واژگان، عبارات، جملات، تصاویر، فیلمها، گفتهها و نوشتهها- آنگونه که اربابان زر و زور میخواهند، در واقع جامعه را به عنوان یک اندام کلّی، یک گوش و یک چشم و یک دل، به سوی خطوط فکری و ذهنی ترسیم شده از پیش- میراند و مفهوم «آزادی» در پس انبوهی از اطلاعات القایی و اقناعی، مدفون میشود. تمام تلاش قدرتها، چه در غرب عالم و چه در شرق آن، به دست آوردن هرچه بیشتر نتیجهی کوشش بشر در مسیر دانش و تکنولوژی و بهرهمندی از اندیشههای شکوفا و مستعد برای افزودن بر قدرت تولیدی و صنعتی خود است. پس با قدرت واقعی در ذهن و ماهیت و هویت بشر امروز است. چیستی و چرایی امور؛ از پدیدههای بسیط و ساده گرفته، تا اصول و امور پیچیده و ترکیبی، موضوع پژوهش بسیاری از اتاقهای فکر در دنیای قدرت مدار است.