کتاب صبح روز عید اثر حمیدرضا شاهآبادی با ترجمه اسماعیل چشرخ توسط انتشارات به نشر منتشر شده است.
صبح روز عید بود و قرار بر این که علی بن موسی به همراهی چهل سوارتا دندان مسلح به زره و شمشیر به میان مردم برود و برای آنان خطبه بخواند و نماز بگزارد و چنین شد.
هر لحظه برتعداد نمازگزاران افزوده می شد و این یعنی دردسر!! پس باید جلوی این کار گرفته می شد...
کتاب صبح روز عید قصه هایی شنیدنی از زندگی امام رضا (ع) را برای مخاطب بیان می کند.
جمعیت با دیدن ولیعهد خلیفه،بهت زده و ساکت ایستاده بود. هیچ کس توان گفتن چیزی نداشت. صدایی جز بال زدن کبوتران به گوش نمی رسید؛ اما این سکوت دیری نپایید.
علی بن موسی چوب دستی اش را بالا گرفت و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و انگار که بخواهد به سلام کبوتران بالای سرش پاسخ دهد، فریاد کشید: الله اکبر!