کتاب خط انتقال معارف کتابی از مجموعه کتابهای روشها، اثر استاد علی صفایی حائری با موضوع مراحل و روشهای کسب معارف الهی است. راستی که خواندن بعضی از کتابها کار سختی است!
اگر در میان سطرهایش شاهدی بر نسل دور و برمان باشیم و ببینیم که فرزندانمان چه قدر از ما فاصله دارند. گرچه شاید بیش از اندازه متوقع هستند ولی حق دارند از ریاکاری و سالوس بزرگترهایشان دلزده باشند. جوانانی که در دامان ما بزرگ شدهاند و بچههای خود ما هستند، چرا با احساس ما، معرفت ما و با اعتقاد ما گره نخوردهاند و با اشکها و لبخندهای ما بیگانه هستند؟ چه چیزی در ما آمده که فرزند ما از ما بیگانه شده است؟ آیا میتوان آنها را تحقیر و حذف و رد کرد یا باید به آنها رسید؟ حال با چه زبانی و چه کیفیتی؟ اینها مطالبی است که در کتاب «خط انتقال معارف» از آن گفتگو شده است.
دغدغهای که مدتی است گرفتارش هستم و بنا دارم آن را مطرح کنم این نکته است که ما حمل امانت و ادای امانت نکردهایم. شبی در جمع دوستان دور هم نشسته بودیم و صحبتی شد. دیدم اکثر کسانی که آنجا بودند بچههایی بودند که خودم به گوششان اذان خواندهام. شاهد چشم باز کردن و زبان باز کردن و راه رفتنشان بودهام. آدم شیرینی هایشان را فراموش نمیکند.
یکی از اینها میگفت: بابا! چه کسی داخل این لیمو، آبلیمو ریخته؟! آدم بچههایی را دیده که کوچک بودند و حالا بیست ساله شدهاند!! یکی از آنها در مسافرتی با من بود، با وزنی در حدود 120 کیلو. پدرش به من گفت: شما او را بغل کرده بودید که تو بغل شما کار بد کرد. اطراف خودم را که نگاه میکردم، پدران این بچهها را میدیدم که همه جوانانی بودند که به عنوان نسل جدید وارد حوزه شده بودند.