کتاب منتخبی از اشعار هندی نوشتۀ محمد قهرمان است که به همت انتشارات امیرکبیر به چاپ رسیده است. نام محمد قهرمان با شعر سبک هندی گره خورده است. این شاعر و پژوهشگر ادبی، عمری را به خوانش و بررسی کارنامه شاعران این سبک گذراند و ماحصل آن یادگارهای ارزشمندی برای ادبیات فارسی بوده است.
اثر حاضر، منتخبی از اشعار شاعران سبک هندی مجموعهای غنی و جذاب از بهترین اشعار شاعران معروف این سبک ادبی است که در دوران طلایی ادبیات فارسی، به خلق آثار شگفتانگیزی پرداختهاند. سبک هندی، با زیباییهای زبانی و بهکارگیری عواطف عمیق، یک دورۀ خاص در ادبیات فارسی را شکل داده است و شاعران این دوره، با بهرهگیری از تصاویر زنده، استعارهها و تمثیلهای خیرهکننده، توانستهاند احساسات و افکار پیچیده انسانی را به شکل متعالی به مخاطب منتقل کنند.
محمد قهرمان در این اثر، با دقت و سلیقه، اشعار منتخب شاعرانی چون غنی کشمیری، جویای تبریزی و مشرقی دیگر شاعران پرآوازۀ سبک هندی را گردآوری کرده و در قالبی منظم و زیبا به چاپ رسانده است. از میان این سه شاعر گویا غنی کشمیری بیشتر و بهتر به تأیید استاد قهرمان رسیده، چرا که صائب تبریزی گزیدهای از اشعار او را به دست داده و در رسالهای گنجانده است و تعلق خاطر قهرمان به صائب، بر کسی پوشیده نیست.
این کتاب، نه تنها به معرفی شاعران و آثارشان میپردازد، بلکه با توضیحات و تحلیلهای مختصر، زمینهای برای درک بهتر مضمون و زیباییشناسی اشعار فراهم میکند. مطالب این کتاب به گونهای انتخاب شدهاند که همگان، از عشق و زیبارویی تا مضامین فلسفی و اخلاقی را در آن بیابند. شعرهای گردآوری شده در این کتاب، در کنار تسلط بر زبان و بیان احساسات، به عمق تفکر انسانی در عصر خود اشاره دارند و مخاطب را با تأمل در مفاهیم آشنا میکنند.
قهرمان با این اقدام خود، فضایی را برای علاقهمندان به ادبیات و شعر فارسی فراهم کرده است تا ضمن لذت بردن از زیباییهای کلامی، با تاریخ ادبیات فارسی و سنتهای شعری آن نیز آشنا شوند. این کتاب به عنوان یک منبع معتبر و الهامبخش برای شاعران جوان، پژوهشگران و عاشقان شعر فارسی، قابل توجه و مطالعه است و خواننده را به دنیای شیرین و عمیق ادبیات سبک هندی دعوت میکند.
در موسم بهار چو نرگس ز شوق می
سر میکشد ز گردن مینا پیالهها
صورت معشوق هر جا جلوهگر گردد خوش است
کوهکن داند به از آیینه سنگ خاره را
مرگ گوارا شود موی چو گردد سفید
لذت دیگر بود خواب دم صبح را
ملایم میشود در گفتوگو هر کس که کامل شد
که دائم پنبه باشد بر دهن مینای پر می را
چشم تو به من خواست که پیغام فرستد
گرداند زره چون مژه از ناز نگه را
جانم به غیر کاسۀ زانوی فکر نیست
باشد خیال تازه شراب کهن مرا