کتاب عقاید یک دلقک، اثر هاینریش بل با ترجمه شریف لنکرانی؛ عقاید یک دلقک یک «من - روایت» است و راوی یک دلقک یک بازیگر پانتومیم.
این رمان در عین حال یکی از قویترین داستانهای عشقی ادبیات جدید است؛ داستان دو انسانی که به این جهت ناکام میشوند که یکی از آنها به سنن و عقاید نقلی بیش از دیگری وابسته است. داستانی عشقی که در آن با احساس خصوصیت ابتدایی و سادگی عشق، چشمها برای درک آنچه در اطراف است، آنچه خارج از دنیای دلقک و معشوقهاش است، آنچه دروغ و مزورانه است و در عین حال فینفسه ترحمآور ، تیزتر میشود. «من - روایت» بودن رمان، کشش بیاندازهی آن را به طرز غریبی عمیق میکند. زیرا هر کلام، هر آنچه حکایت میشود، هر تعمق و نظارت، هر تجربه، فورا از حکایت محض به واقعهای بیواسطه تبدیل میگردد.
وقتی به بُن رسیدم، هوا تار یک شده بود. به خودم فشار آوردم نگذارم ورودم به ترتیبی بگذرد که در عرض پنج سال خانهبهدوشی میگذشت و شکلی خودکار به خود گرفته بود: پلههای ایستگاه پایین، پلههای ایستگاه بالا، کیف سفری به کنار، بلیت قطار از جیب پالتو بیرون، کیف ز یربغل، دادن بلیت، رفتن به طرف روزنامهفروش، خرید روزنامههای عصر، خروج از ایستگاه و اشاره به یک تاکسی. پنج سال تمام تقریبا هر روز از جایی حرکت کردهام و به جایی رسیدهام، صبحها پلههای ایستگاه راهآهن را بالا و پایین رفتهام و بعدازظهرها پلههای ایستگاه راهآهن را پایین و بالا رفتهام، تاکسی صدا زدهام، در جیب کتم دنبال پول برای رانندۀ تاکسی گشتهام، روزنامههای عصر را از دکهها خریدهام و در گوشهای از ضمیرم از بیتفاوتی حسابشدۀ این ترتیب خودکار کیف کردهام. از وقتی ماری مرا ترک کرد تا با این مرتیکۀ کاتولیک، تسو پفنر عروسی کند، گذران این برنامه مکانیکیتر شده است، بدون اینکه ذرهای از بیتفاوتیاش کاسته شود.. .