کتاب بیگانه نوشته آلبر کامو و با ترجمه جلال آل احمد و اصغر خبره زاده به فارسی برگردانده شده و توسط انتشارات امیرکبیر نیز منتشر و روانه بازار کتاب است.
آلبر کامو، نوسندە معاصر فرانسوی است که نزدک به همە عمر خود را در تونس و الجزیره و شهرهای آفریقای شمالی فرانسه گذرانیده است و به همین علت نه تنها در این داستان بزرگترین نقش را آفتاب سوزان نواحی گرم به عهده دارد که قهرمان داستان به علت همین آفتاب است که آدم می کشد.
کتاب بیگانه آلبر کامو یکی از آثار معروف کامو است که به بررسی مفهوم بیگانگی و پوچی در زندگی انسان میپردازد. داستان درباره مردی به نام مرسو است که پس از مرگ مادرش، درگیر یک قتل میشود و در نهایت به دلیل عدم ابراز احساسات و بیتفاوتی نسبت به جامعه، محکوم به اعدام میشود.
بیگانه کتابی نیست که چیزی را روشن کند. انسان پوچ نمیتواند چیزی را روشن کند. آقای کامو فقط پیشنهاد میکند و هرگز برای توجیه کردن آنچه که از لحاظ اصول توجیه شده نشدنی است خود را به دردسر نمیافکند.
سبک داستانی آلبر کامو فلسفی است، به گونهای که درک دقیق خود را از زندگی و مرگ، از اجتماع و قیود و رسوم آن و هدفهایی که به خاطر آن ها میشود زنده بود.
در کتاب بیگانه کامو، خود را روبروی مرگ قرار میدهد سعی میکند مشکل مرگ را برای خودش و برای خوانندگانش حل کند. سعی میکند دغدغه مرگ را و هراس آن را ضایع کند. قهرمان داستان بیگانهای است که گرچه درک میکند بیهوده زنده است ولی در عین حال به زیباییهای این جهان و به لذاتی که منتظر در هر قدم سر راه آدمی است سخت دل بسته است و با همینها است که سعی میکند خودش را گول بزند و کردار و رفتار خود را به وسیلهای و به دلیلی موجه جلوه دهد. مردی است از همه چیز دیگران بیگانه. از عادات و رسوم مردم؛ از نفرت و شادی آنان و آرزوها و دل افسردگیهایشان و بالاخره مردی است که در برابر مرگ -چه آنجا که آدم میکشد و مرگ دیگری را شاهد است و چه آنجا که خودش محکوم به مرگ میشود- رفتاری غیر از رفتار آدمهای معمولی دارد.
نوانخانه در دو کیلومتری دهکده است. این راه را پیاده رفتم. خواستم فوراً مادرم را ببینم. اما دربان گفت اول باید به مدیر رجوع کنم. چون مدیر مشغول کار بود، کمی صبر کردم. تمام این مدت دربان حرف زد و بالاخره مدیر را دیدم و مرا در دفترش پذیرفت. پیرمرد ریزی بود که نشان «لژیونر دو نور» به سینه داشت. با چشمان درخشانش مرا نگاه کرد. بعد دستم را فشرد و مدت زمانی آن را نگاه داشت که نمیدانستم چگونه آن را در بیاورم. به پرونده رجوع کرد و به من گفت: «مادامرسو سه سال پیش به اینجا وارد شد و شما تنها حامی او بودید.» گمان کردم مرا سرزنش میکند. از این جهت خواستم توضیحاتی بدهم. اما کلامم را قطع کرد: «فرزند عزیزم لازم نیست خودتان را تبرئه کنید. من پرونده مادرتان را خواندهام. شما نمیتوانستید احتیاجات او را برآورید. او پرستاری لازم داشت. درآمد شما کم بود. از همه اینها گذشته او در اینجا خوشبختتر بود.» گفتم: «بله، آقای مدیر» او افزود: «شما میدانید در اینجا دوستانی به سن و سال خود مییافت و میتوانست لذایذ زمان گذشته را با آن آنان در میان نهد. شما جوانید و زندگی با شما او را کسل میساخت.»
این مطلب زیاد تکرار می شود که کتاب بیگانه «بهترین کتابی است که از متارکه جنگ تاکنون منتشر شده»، در میان آثار ادبی عصر ما این داستان، خودش هم یک بیگانه است. داستان از آن سوی سرحد برای ما آمده است، از آن سوی دریا و برای ما از آفتاب، و از بهار خشن و بی سبزە آنجا سخن می راند... ولی در مقابل این بذل و بخشش؛ داستان به اندازە کافی مبهم و دو پهلو است: چگونه باد قهرمان این داستان رادرک کرد که فردای مرگ مادرش «حمام دریایی می گیرد؛ رابطه نامشروع به یک زن را شروع می کند و برای آن که بخندد به تماشای یک فیلم خنده دار می رود.» و یک عرب را «به علت آفتاب» می کشد و در شب اعدامش درعین حال که ادعا می کند «شادمان است و باز هم شاد خواهد بود»؛ آرزو می کند که عدە تماشاچی ها در اطراف چوبه دارش هرچه زیادتر باشد تا «او را به فریادهای خشم و غضب خود پیشواز کنند»؟
ولی مسئله، تنها این نیست، هوس و میل مفرطی به «پوچ» در کار است. انسان پوچ، هرگز اقدام به خودکشی نمی کند. بلکه می خواهد زندگی کند. زندگی کند، بی آن که از هیچ یک از تصمیمات خود دست بشود، بی آنکه فردایی داشته باشد و بی آن که امیدی و آرزویی داشته باشد و حتی بی آن که تفویض و تسلیمی در کار خود بیاورد. انسان پوچ، وجود خودش رادر طغیان و سرکشی تأیید می کند.مرگ را با دقت هوس بازانه ای تعقیب می کند و همین افسونگری است که او را آزاد می سازد.
بیگانه ای که کامو خواسته است طراحی کند، درست یکی از همین پوچ های وحشت انگیزست که جار و جنجال ها و افتضاحات عجیبی در اجتماعات راه می اندازند. چون مقررات بازی آن اجتماعات را قبول ندارند. بیگانە او میان بیگانگان زندگی می کند. درعین حال که خودش هم برای دیگران بیگانه است. به همین دلیل است که برخی مثل «ماری» رفیقه اش در این داستان، او را دوست نمی دارند، «به این علت که او را عجیب می بینند.»
یکی از بهترین ترجمه کتاب بیگانه آلبر کامو را با توجه به ترجمه های موجود و نظر خوانندگان، می توان کتاب پیش رو دانست.
بیگانه همان انسان است که در مقابل دنیا قرار گرفته و از این جهت آقای کامو خوب می توانست نام «زاده در تبعید» را که اسم یکی از آثار ژرژگیسینگ است روی اثر خودبگذارد. بیگانه، همین انسانی است که در میان دگر انسان ها گیر کرده، «همیشه روزهایی هست که... انسان در آن کسانی را که دوست می داشته است بیگانه می یابد...»
موضوع کتاب بیگانه آلبر کامو درباره پوچی و پوچ انگاری است.
دانلود کتاب بیگانه آلبر کامو در فراکتاب فراهم می باشد. شما می توانید با دانلود نسخه الکترونیکی این کتاب از طریق نرم افزار فراکتاب، از مطالعه آن در کتابخوان فراکتاب لذت ببرید.
مشخصات کتاب بیگانه در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | امیر کبیر |
نویسنده: | آلبر کامو |
مترجم: | جلال آل احمد و علی اصغر خبره زاده |
تعداد صفحه: | 130 |
موضوع: | داستان خارجی، رمان خارجی |
قالب: | الکترونیک |