کتاب بخش سرطان نوشته الکساندر سولژنیتسین و ترجمه سعدالله علیزاده میباشد و انتشارات امیرکبیر آن را به چاپ رسانده است.
بخش سرطان یک دنیای حیرتزای بیامید و غمباره است ـ بخش سرطان تمامی روسیۀ شوروی است که در دام غدۀ مرگبار خفقان ـ این سرطان سیاسی و روانی در کار شکنجه و احتضار خویش است.
حوادث داستان در بخش سرطان یک بیمارستان میگذرد در آنجا با گروهی از بیماران رودروییم که هر کدام به نوعی مبتلا به سرطان میباشند برخی از آنان شهروندان سادهای هستند که قربانی شرایط موجودند و برخی دیگر مدیرانی که صاحب پست و مقامات دولتیاند که خود در ایجاد شرایط موجود دخیل بودهاند از این گروه میتوان به روسانف که فردی دیوانسالار است اشاره کرد کوستوگولوتف نیز ناراضی معترضی است که به تبعیدی ابدی در نقطهای دورافتاده محکوم گردیده و از سلسله مصائب او سرطان کشنده آخرین مصیبتی است که بدان گرفتار شده است.
بدتر از همۀ بخش سرطان «شمارۀ سیزده » بود. پاول نیکلایو یچ روسانف هیچگاه آدمی خرافاتی نبود و نمی توانست باشد، اما وقتی پای کارت پذیرشش نوشتند «بخش سیزده » قلبش یکباره فرور یخت. مسئولین بیمارستان باید ابتکار را از خود نشان میدادند که از شمارۀ سیزده برای مشخص کردن بخشهایی مثل ارتو پدی یا زایمان استفاده کنند نه بخش سرطان. اما در سرتاسر جمهوری، این درمانگاه تنها جایی بود که میتوانست به او کمک کند. پاول نیکلایویچ همچنان که به آرامی غدۀ بدخیمش را که در طرف راست گردنش رشد کرده بود لمس میکرد، با امیدواری پرسید: «دکتر اینکه حتماً سرطان نیست، درسته؟ من سرطان نگرفته ام؟ » به نظر می رسد که غده هر روز بزرگ تر می شود، اما با وجود این پوست سفت و کشیدۀ روی آن، چون همیشه سفید و بیآزار بود... .