کتاب اسب سیاه نوشته تاد رز و اگی اگاس میباشد که با ترجمه فاطمه باغستانی منتشر شده است.
عبارت «اسب سیاه» نخستین بار پس از انتشار کتاب دوک جوان در سال ۱۸۳۱ به فرهنگ عمومی راه پیدا کرد و خیلی سریع جا افتاد قهرمان داستان آن کتاب در صحنه ای روی یک اسب شرط بندی بزرگی میکند، اما یک اسب سیاه که هیچکس فکر نمیکند برنده شود از همه جلو میزند و در نتیجه باخت قهرمان داستان رقم میخورد. پس از آن هر جا سخن از اسب سیاه به میان میآید، منظور برندهای است که هیچیک از شرایط برد را نداشته است، اما در فرایندی عجیب راهش را تا جایگاه اول طی و همه را غافلگیر میکند. از همان زمان که عبارت «اسب سیاه» ابداع شد، جوامع علاقهای عجیب به اسبهای سیاه پیدا کردهاند. واقعیت این است که تا قبل از برنده شدن این افراد هیچیک از ما به آنها توجهی نداشتیم، اما پس از پیروزی همه به سرگذشت این اسب های سیاه علاقه مند شدند و خواستند از کارشان سر در آورند.
گویی از همان بدو زندگی انسان روی کره زمین دستورالعملهایی برای موفقیت وجود داشته است، زیرا آموزههای مرتبط با زندگی بهتر قدمتی دیرینه دارند و همینهاست که بعدتر صاحبنظران آن را ادبیات موفقیت نام نهادند. هر جا سخن از اسب سیاه میشود، منظور قهرمان و برندهای است که هیچیک از شرایط معمول برد را نداشته و طبق معیارهای استاندارد هم پیش نرفته است، اما در روندی شگفتآور مسیر خاص خودش را تا جایگاه برنده باز کرده، پیش رفته و همه را مات و مبهوت گذاشته است. باور ما این است که تفاوتهای فردی بسیار مهم هستند و فرمول استاندارد و واحدی برای دستیابی به موفقیت و کامیابی وجود ندارد. هر کدام از ما میتوانیم بر اساس آموزههای این کتاب اسب سیاه باشیم.