کتاب هشتپا و بچههایش نوشته سپیده خلیلی درباره یک هشتپا است که هشت بچه دارد. هشتپا هر روز خانه را تمیز میکند. غذا میپزد، ظرف میشوید و ... اما بچهها هیچکدام به مادرشان کمک نمیکنند و به حرف او گوش نمیدهند...
خانم خرچنگه در حالی که با دقت گرههای هشتپا خانم را باز میکرد، به بچه هشتپاها گفت: «چند تا از پاهای مادرتان گره کور خورده، امشب باید تنها به خانه برگردید.»
بچهها فریاد زدند: «نه، نه. ما بدون مامانمان نمیرویم. خواهش میکنیم گرههایش را باز کنید.»