کتاب بادکنک ها در برف نوشته محمدکاظم اخوان است و انتشارات امیرکبیر آن را منتشر کرده است. قصهها مزایای بیشماری دارند و کودکان از طریق داستانها موارد زیادی را یاد میگیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند.
آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند. آموزشها میتواند مهارتهای زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزشها چون بهصورت داستان برای کودکان خوانده میشود، از شنیدن آن لذت میبرند و در ذهنشان باقی میماند. مطالعۀ داستان همچنین تأثیرات فراوانی بر کودکان و نوجوانان میگذارد؛ قدرت درک و خیالپردازیشان تقویت میشود، خلاقیت در آنها پرورش پیدا کرده و دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا مییابد. قصهها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان و نوجوانان، به آنها آموزش میدهند. کتاب بادکنکها در برف داستانی تخیلی و آموزنده برای کودکان است که به موضوعاتی چون محبت، مهارتهای دستی و اهمیت بازی و خلاقیت میپردازد. در این داستان، شخصیت اصلی، دختری به نام گلک است که مادربزرگش در حال بافتن لباس گرم برای اوست.
مادربزرگ با کلاف کاموای قرمزرنگ مشغول کار است و گلک بهشدت دلش میخواهد با آن بازی کند. این کتاب با توصیف جذاب و شیرینی از عشق مادربزرگ به نوهاش و همچنین کنجکاوی و اشتیاق گلک به بازی و خلاقیت، به تصویر کشیده میشود. وقتی کلاف کاموا از دست مادربزرگ میافتد و قل میخورد، گلک فرصت را غنیمت میشمرد و به دنبال آن میرود. این اتفاق نهتنها به کودکان اهمیت توجه به دستساختههای دیگران را آموزش میدهد، بلکه نشان میدهد که گاهی اوقات میتوان از موقعیتهای پیشبینینشده نیز لذت برد.
کتاب بادکنکها در برف بهخوبی میتواند ارزشهایی مانند محبت خانوادگی، خلاقیت و بازی را در دل خوانندگانش بپروراند. این داستان به کودکان یادآوری میکند که در دنیای اطراف خود، از هر لحظه میتوان استفاده کرد و به خلاقیت و بازی بپردازند، حتی در زمانی که انتظارش را ندارند.
زمین دور سرش چرخید، سرش دور زمین چرخ زد. هرچی شد، از گیجی که درآمد، دید توی خانه شان
نیست.