کتاب ورود سیاهان ممنوع نوشته ویلیام پاپِس و ترجمه محسن اقتدارشهیدی است که توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
ورود سیاهان ممنوع داستان فان نوجوان سیاهپوستی است که با پدرش در جنگل کار میکند، وقتی برای فروش چوب، به شهر میرود؛ از ورود سیاهان جلوگیری میکنند، ولی از ورود خر سفیدی که با آن بار را آوردهاند، ممانعت نمیکنند. نویسنده در این کتاب اوج تبعیضنژادی و تحقیر را به شیوهای طنزآمیز به نمایش میگذارد.
پدر فان هم یک چوببر بود. او و چوببرهای دیگر هر روز صبح به جنگل میرفتند و درختهایی را که رئیس علامت زده بود، قطع میکردند. چوببرها بعد از آن تنههای بزرگ درختان را با طناب به گولو میبستند.
فان هم گولو را به طرف جاده میراند. معمولاً در کنار جاده کامیون رئیس منتظر ایستاده بود تا چوبها را به کارخانه چوببری ببرد.