کتاب رقص درناها نوشتهٔ محمدرضا مرزوقی میباشد و انتشارات امیرکبیر آن را به چاپ رسانده است. در این کتاب با خانوادهٔ فرخی و پرندههای جورواجوری که در هر داستان مهمان آنها هستند بیشتر آشنا میشویم. در واقع، پرندهها صاحبان اصلی تالاب هستند و هیچ کس بهتر از آنها به مشکلات و نیازهای تالاب آشنا نیست. رقص درناها جلد دوم از مجموعه کتابهای قصههای تالاب است.
دو هفته پشت سر هم آسمان انزلی فقط باریده بود. حوصله مانی و مینا هم دیگر سر رفته بود. آن دو همیشه عاشق باران بودند و صدای باران روی شیروانی خانهها خوشحالشان میکرد، اما دو هفته توی خانه ماندن و فقط بهخاطر درس و مدرسه از خانه بیرون رفتن و بدتر از همه ندیدن آفتاب، حسابی خسته و کلافهشان کرده بود. مامان و بابا هم کمکم داشتند خسته میشدند.
مانی آنقدر تلفنی با سهراب و مزدک حرف زده بود که از ترس چشم غرّه های مادر دیگر جرأت نمیکرد از دوفرسخی تلفن هم رد شود. پدر هم که طبق معمول بیشتر وقتش را توی تالاب میگذراند و مادر دائم نگرانش بود که یکوقت تو این بارندگی سرما نخورد، یا کلبه توی مردابش را آب نبرد.