کتاب عروسک پدر نوشته پاتریشیا کالورت و ترجمهٔ شقایق قندهاری میباشد و انتشارات امیرکبیر آن را به چاپ رسانده است.
این کتاب داستانی احساسی و اجتماعی را روایت میکند که به بررسی روابط عاطفی و خانوادگی میپردازد. این کتاب بر روی موضوع دشوار فقدان، اصلاح هویت و تاثیرات خانواده بر رشد شخصیت تمرکز دارد. شخصیت اصلی در تلاش است تا با چالشهای مربوط به روابطش با پدر و دیگر اعضای خانواده کنار بیاید. این کتاب به خوبی نشان میدهد که چگونه تجارب کودکی و روابط خانوادگی میتوانند بر زندگی فردی و اجتماعی انسان تأثیر بگذارند.
سال گذشته وقتی پدرم به زندان افتاد، مادرم دچار اختلال روحی و روانی شد. « اختلال»؛ کلمه عجیبی است. آدم با شنیدن این کلمه فکر میکند دستگاه یا ماشینی از کار افتاده است؛ وسیلهای که قطعات و لوازمش باید تعمیر، روغنکاری و حتی تعویض شوند. خب، در واقع حال مادرم تا حد زیادی شبیه همان ماشین بود.
چیزی در درونش درهم شکسته بود و او باید آن را درمان میکرد. به هرحال، آن موقع بود که ما بچهها باید از هم جدا میشدیم و برای زندگی پیش اقوام و آشنایان میرفتیم. برادرم «وینی » او از اسم «وینسنت » متنفر است و میگوید با این اسم غیرعادی به نظر میرسد؛ درست مثل همان هنرمند مشهوری که بخشی از گوشش را برید، دور سرش را باندپیچی کرد و بعد همان شکلی نقاشی خودش را کشید. او به شمال ایالت نیویورک رفت تا با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی کند.