کتاب دوالپا نوشته محمدرضا یوسفی است. انتشارات امیرکبیر این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این داستان برای کودکان نوشته شده است.
کتاب دوالپا که با تصویرسازیهای «سمانه شریفی» منتشر شده، به داستانها و افسانههای کهن ایرانی میپردازد و تلاش میکند تا با زبانی ساده و جذاب، این داستانها را به نسل جدید معرفی کند. این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات فولکلور و داستانهای سنتی ایران جذاب است.
چه بزن و بکوبی بود! این طرف دایره و تنبک میزدند و آن طرف شعبده بازی میکردند. از آن جشنها و عروسیهای ناب و درجه یک که امیر به عمرش هم ندیده بود. با حسن و مهراد و سیروس و بهرام ازلا به لای میزها رد شدند. آنجا که یک دیس شیرینی خامهای بود،ایستادند، به هم نگاه کردند و بعد خیلی محترمانه حسن گفت: «بفرماآقا مهراد! آقا سیروس قابل نداره، جون من یه شیرینی وردار سیروس خان، بفرما آقا بهرام!