کتاب دم قورباغه، اثر خواندنی محمدرضا شمس با تصویرسازی جذاب و دیدنی مهرنوش معصومیان؛ به روایت داستان بچه قورباغهای میپردازد که برای شناختن جنگل و حیوانات آن وارد جنگل شده و این آشنایی و کنجکاوی باعث اتفاقاتی برای او میشود.
یکی بود یکی نبود، در کنار جنگلی انبوه، برکهای بود که در آن یک قورباغه زندگی میکرد. هنوز مدت زیادی نبود که قورباغه به دنیا آمده بود. اول خیلی کوچولو بود؛ اما حالا داشت کمکم بزرگ میشد. چند روز بود که مرتب از توی آب به بیرون سرک میکشید. انگار دلش میخواست ببیند بیرون چه خبر است. خوب، اینطور که نمیشد. او از داخل برکه نمیتوانست همه جا را ببیند.
بالاخره تصمیمش را گرفت و یک روز صبح که هوا آفتابی بود، با یک جَست از برکه بیرون پرید.